ارائه مباني و سير منطقي فهم آن، ما را به مقصود اصلي گوينده حديث نزديک ميگرداند.»
اين مباني و شيوهها که از قواعد ادبي، اصولي و کلامي و ديگر قوانين عقلي و عقلايي استخراج شده است، ما را در يافتن معناي اصلي حديث و فهم درست و برتر مقصود آن و نيز جاي دادنش در يک نظام همگون اعتقادي ياري ميرساند؛ به گونهاي که به ساختار به هم پيوسته مجموعه احاديث، خللي وارد نيايد.
از اين رو، فقه الحديث مهمترين دانش حديثي و سودمندترين و کاراترينِِ آنهاست و هدف ديگر دانشهاي حديث، ياري رساندن به اين دانش است.
جايگاه فقه الحديث
دانشهاي حديثي را ميتوان به دانشهاي مربوط به رجال و سند حديث و علوم مرتبط با متن و محتواي آن تقسيم کرد. دسته سوم دانشهاي حديثي به هر دو بخش وابسته است و از فرآوردههاي هر دو دسته براي حلّ مسائل خود کمک ميگيرد.
دسته نخست و مسائل مربوط به احوال راويان و معاصرت و اتصال طبقات آنان با يکديگر و ديگر مشکلات مربوط به اسناد روايات در علم «رجال» ساماندهي شده و همواره ياريگر حجيت و مقبوليت حديث بوده است.
دسته دوم علوم حديث، که به فهم محتوا و مضمون حديث ياري ميرساند، «فقه الحديث» نام دارد و شرح متن حديث و حلّ مشکلات بر سر راه فهم آن را به عهده دارد.
دسته سوم با شاخههايي همچون مصطلح الحديث، نقد حديث، و تاريخ و کتابشناخت حديث، بيشتر به مسائل بروني و جانبي حديث ناظر است.
اگرچه همه اين دانشها با تمام شاخههاي فرعي خود مهم و ضرورياند، اما آنچه مستقيماً با مقصود اصلي حديث، يعني بهرهگيري از آن در ديگر علوم الهي و