فريضه و خواه مستحب و نافله و نمي توان در ابواب فقه به سادگي براي آن معناي ديگري يافت، زيرا معناي عرفي و لغوي آن يعني درود فرستادن و دعا کردن بيشتر در مباحث عقيدتي و غير فقهي کاربرد دارد. اين معنا اگر چه متروک نيست و در قرآن ـ مثلا در آيه إنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ يصَلُّونَ عَلَي النَّبِيّ يا أيهَا الَّذِينََامَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا۱ و دعاها و ذکرهايي مانند صلوات که در تشهد نماز نيز خوانده مي شود به کار مي رود، اما به سبب انس با معناي اصطلاحي، کمتر و ديرتر به ذهن خطور مي کند. از اين رو ممکن است حديث ذيل را در آغاز به گونه ديگري بفهميم.
قالَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله: إذا دُعِي أحَدُکُمْ إلَي الطَّعامِ فَلْيجِبْ، فَإنْ کانَ صائِماً فَلْيصَلَّ.۲
چون هر يک از شما را به خوراک دعوت کردند اجابت کند و اگر روزه بود نماز بگزارد (يا براي ميزبان دعا کند).
در اينجا بهتر است همان معناي لغوي يعني دعا کردن به برکت و خير براي شخص دعوتکننده را معناي حديث دانسته است، که با تفسير برخي شارحان حديث مطابقت و سازگاري دارد. ۳
خلط معناي فارسي و عربي
پس از مسلمان شدن ايرانيان، زبان فارسي از زبان عربي تأثير پذيرفته و بسياري از واژه هاي زبان عربي را به کار گرفته است. همچنين ورود معارف عميق و ژرف توحيدي برگرفته از قرآن و حديث موجب شده گاه همان واژه ها در زبان فارسي جاي گيرند و حتي از معادلهاي فارسي خود، پرکاربردتر و روشن تر شوند؛ واژههايي