سخن مرا بر غير مقصود آن، تأويل ميکند. از آن روکه مقصودشان از حديث و محبت ما، آنچه نزد خداست نيست، بلکه مقصودشان، دنيا است و هر کدام ميخواهند رئيس باشند.
نمونه
راز پيدايش برخي نحله هاي گوناگون و فرقه هاي مختلف، به اين گونه تفسيرهاي نادرست از قرآن و حديث بازمي گردد. براى مثال، غاليان، که گزندهاي فراواني را به امامان رساندند و بر پيکر شيعه ضربه وارد ساختند، با جعل حديث و تفسير به رأي، بسياري از ساده لوحان و پيروان کمخرد خود را قانع ساختند و با ارائه فهمي نادرست از احاديثي مانند «إذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ»، خيل مشتاقان خوشخيال و آسودهخاطر و خوشگذران را به دنبال خود کشيدند. آنان حديث «إذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ» را چنين تفسير مي کردند که: چون به معرفت خدا رسيدي و به حقانيت اهل بيت پي بردي، ديگر همه کاري براي تو مجاز است و مي تواني حتي به ارتکاب گناه روي آوري، و اين معنا را با احاديث ديگر و تفسيرهاي نادرست خود از آنها تأييد و تأکيد مي کردند؛ اما امامان ما با اين معنا به شدت مخالفت کرده و مقصود از واژه عمل را در حديث، کار نيک و خير دانسته اند و حديث را در راستاي القاي اين معنا تفسير کرده اند که معرفت و شناخت و ايمان، شرط قبول عمل است؛ يعني تنها پس از حصول معرفت و ايمان است که بايد به سراغ عمل رفت و پيش از شناخت، عمل سودي نمي بخشد. اينک متن چند حديث ناظر بر اين معنا را مي آوريم.
در روايتي به نقل از محمد بن مارد آمده است:
قُلْتُ لأبي عبدِاللهِ عليه السلام: حَديثٌ رُوِي لَنا أنَّکَ قُلْتَ: «إذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ». فَقالَ: «قَدْ قُلْتُ ذلِکَ.» قالَ: قُلْتُ: وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ؟ فَقالَ لِي: إِنّا للهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ وَ اللهِ ما أَنْصَفُونا أنْ نَکُونَ أخَذْنا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ؟! إنَّما قُلْتُ: إِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما