2. المنجد فى اللّغه، على بن الحسن هنّايى (م 230 ق)
معجمى است كه به لغات مشترك پرداخته و به كار حلّ مشكل واژه هاى چند معنايى مى آيد.
3. جمهره اللغه، محمّد بن الحسن بن دريد اَزْدى بصرى (م321)
نويسنده در اين كتاب، لغات عمومى عرب را شرح داده و لغات كم كاربرد را نياورده است.كتاب، شواهد قرآنى و حديثى فراوان دارد و در آن به لغات غريب و راهيافته از ديگر زبان ها به زبان عربى، هم اشاره كرده است.
4. ديوان الأدب، اسحاق بن ابراهيم فارابى، (م 350)
مؤلف، از غريب الحديث ابن سلّام، إصلاح المنطق ابن سكّيت و أدب الكاتب ابن قتيبه استفاده كرده است.
5. تهذيب اللغه، محمّد بن احمد اَزهرى (370 ـ 282)
مؤلّف، مانند خليل و ديگر لغت شناسان نخستين، نزد باديه نشينان عرب رفت و از آنان لغت شنيد. او به تهذيب لغت عرب همت گماشت و آن را از واژه هاى تصحيف شده پيراست و اغلاط بسيارى را حذف نمود.
6. المحيط فى اللغه، اسماعيل بن عبّاد طالقانى (385 ـ 326)
مؤلف كتاب به سبب همراهي اش با وزير دانشمند آل بويه، ابن عميد، به «صاحب» مشهور شد. صاحب بن عبّاد كتاب هاى متعدّد نوشت كه از بزرگترين آنها المحيط است و جزو نخستين كتابهاى لغت الفبايى مى باشد. اين كتاب واژه هاى بسيارى را شرح كرده، اما شواهد شعرى زيادى ندارد.
7. الصحاح فى اللغه، اسماعيل بن حمّاد جوهرى فارابى (م 393)
جوهرى تنها لغاتى را كه صحيح مى دانست گرد آورد و آنها را بر اساس مواد و به شكل الفبايى كامل، دسته بندى كرد. مبناى انتخابى جوهرى موجب