زبان عربي که زبان حديث نيز هست از اين قاعده مستثني نبوده و فراگيري لغتها و اصول و قواعد آن، براي فهم عبارات عربي کافي است.
از اين رو، پس از فراغت از به دست آوردن متن اصلي حديث، بايد به سراغ فهم ظاهر و مفهوم اوليه حديث رفت؛ معنايي عرفي که قابل فهم براي مخاطبان است و بدون در نظر گرفتن قرينه هاي خاص و بدون تحميل پيشفرضها و داوريهاي قبلي، براي عموم کساني که با زبان آشنا هستند، حاصل مي شود.
فهم اين معنا در زبان عربي، به چند عامل وابسته است که نخستين آنها، آشنايي با مفردات و لغات است و ابزار اصلي اين فهم، علم صرف و فقه اللغه در ادبيات و غريب الحديث در علم حديث است. ما تنها با آوردن چند مثال ساده به تأثير اين علوم در فهم معاني حديث اشاره مي کنيم.
دانش صرف
الف) صرف و فهم صحيح
زبان عربي از گروه زبانهاي صرفي و غيرترکيبي است؛ يعني براي توليد واژه هاي مختلف، به منظور رساندن و اِفهام معاني متفاوت يا جديد، بيشتر حرکات کلمه اصلي و مصدر را تغيير مي دهند و يا يکي دو حرف بدان مي افزايند، نه آنکه مانند زبان فارسي دو کلمه را با هم ترکيب کنند. براي نمونه، براي ساختن کلمه اي به معناي (نوشته)، يک حرف به (کَتَبَ) ميافزايند و واژه (کِتاب) را مي سازند و براي آنکه جاي نگهداري کتاب را بيان کنند، با افزودن يکي دو حرف و تغيير شکل آن، کلمه (مَکْتَبَه) را مي سازند، در حالي که در زبان فارسي دو واژه کتاب و خانه را با هم ترکيب ميکنند. از اين رو، گاه تغيير يک حرف در کلمه يا حتي حرکت و سکون آن، به تغيير معناي آن مي انجامد و چون در برهه اي از عصر صدور حديث، حرکت حروف نوشته و نِهشته نميشد، توجه به شکل واژه و چگونگي تغييرات آن، بسيار مهم است و گاه اجمال آن به اختلافاتي در درک و تفسير حديث منجر شده است. مثال ساده زير اهميت