نمونه تاريخي آن، سخن ابنعباس در رسيدن به معناي فطرت است. او ديرزماني در فهم معناي فطرت و آيه فاطِرِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ۱ مي انديشيده است و تفاوت آن را با خالق مي کاويده است و چون نزاع دو عرب را بر سرِ تصاحب چاهي مي بيند و مي شنود که يکي از آن دو مي گويد: «أنَا فَطَرْتُها أوّلَ يوْمٍ»، مي فهمد که فَطَرَ يعني خلقت بديعانه و بدون زمينه قبلي يا ماده اوليه. ۲ ابنعباس اين شيوه را به ديگران نيز توصيه مي کرد و آنان را به مراجعه به اشعار عرب تشويق مي نمود و مي گفت:
هرگاه معناي واژه يا ترکيبي از قرآن بر شما پوشيده مانْد، آن را در شعر بجوييد که قاموس عرب، اشعار اوست. ۳
3. کتب فروق اللغه
ديگر منبع در دسترس، که بيشتر به کار درک ظرافتها و مرزها و حدود معاني واژه ها مي آيد، کتابهاي فروق اللغه است. اين کتابها واژه هاي با معاني مشابه را در کنار هم مي آورند و سپس، به تفاوتهاي آنها مي پردازند. ما در سير گردآوري استعمالهاي فراوان واژه و نيز مراجعه به کتب لغت و غريب الحديث با واژه هاي مترادف واژه مورد کاوش خود رو به رو مي شويم که فهم آنها در فهم واژه مؤثر است و تفاوتهاي جزئي آنها، موجب درک گستره معنايي واژه مورد کاوش مي شود. ما در بحث خانواده حديث، به اين مطلب نيازمنديم و از اين رو دانش پژوهان گرامي را به بررسي تفاوت چند مورد مانند (علم) و (حکمت)، (امل) و (رجاء) فرا ميخوانيم.
کتابهاي گوناگوني در اين باره موجود است، مانند الفروق نوشته ابوهلال عسکري (زنده تا 395 ق)، فقه اللغه ثعالبي (م 429 ق)،، و جامع الشتات في
1.. انعام/ ۱۴، يوسف/ ۱۰۱، ابراهيم/ ۱۰، فاطر/ ۱، زمر/ ۴۶، شوري/ ۱۱.
2.. ر. ک: العين، مادّه فطر؛ مجمع البحرين، ج ۳، ص ۴۱۰؛ فتح الباري، ج ۱۰، ص ۲۸۵.
3.. ر. ک: المستدرک علي الصحيحين، ج ۲، ص ۴۴۹؛ المغني، ج ۱۲، ص ۴۴.