شرح احادیث اخلاقی پیامبر اکرم(ص)

كار و بى‌‌كارى‌

قال علىٌّ عليه السلام:

«إنْ يَكُنِ الشُّغْلُ مَجْهَدَةً، فَاتِّصالُ الفَراغِ مَفْسَدَةٌ».[۱]

بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۱۹.

حضرت على عليه السلام مى‌‌فرمايد: «اگر كاركردن مايه رنج و زحمت است، هميشه بيكار بودن نيز موجب فساد و تباهى است».

شرح:

بحث «كاركردن» و نتيجه آن و هم‌چنين «بيكارى» و اثراتش بسيار مهم است چرا كه «كار» جلوى بسيارى از مفاسد اجتماعى را مى‌‌گيرد كه يكى از مهمترين عوامل اين فساد بيكارى است.

در روايات آمده كه بهترين زمان فعّاليّت شيطان بعد از نماز مغرب و عشا است و ساعات اوّل شب به عنوان ساعات غفلت شمرده مى‌‌شود كه فريضه نماز غفيله نيز به اين منظور است، چون اين ساعات پايان كار و ساعت بيكارى است.

حديث مذكور كار را يك عامل در مقابل فساد و بيكارى را همراه با فساد ذكر مى‌‌كند. ولى گذشته از اين، كار در جاى خودش اهميت زيادى دارد. علماى بزرگ همه فعّال بودند و سفر و حضر براى آنها فرق نمى‌‌كرد.

در روايات اسلامى، به مسأله تلاش و كوشش براى كسب روزى اهميّت فوق‌ العاده‌‌اى داده شده و از سستى و تنبلى نهى شده است،
امام صادق عليه السلام مى‌‌فرمايد:

«لا تَكسَلوا فى طَلَبِ مَعايِشِكُم، فانّ آباءَنا كانوا يَركُضُونَ فيها و يَطلُبُونَها

؛ در تحصيل روزى تنبلى نكنيد، زيرا پدران ما در اين راه مى‌دويدند و آن را طلب مى‌كردند».[۲]

و در جايى ديگر مى‌‌فرمايد: «

الكادُّ على‌ عِيالِهِ كالمُجَاهِدِ فى سَبيلِ اللَّهِ‌

؛ كسى كه براى روزى خانواده خود، تلاش مى‌‌كند، مانند مجاهد در راه خداست».[۳]

حتّى دستور داده شده است كه مسلمانان صبح هر چه زودتر از خانه خارج شوند و به دنبال تأمين معاش براى زندگى بروند.[۴]

از جمله كسانى كه دعايشان هرگز به استجابت نمى‌‌رسد، كسانى هستند كه تنى سالم دارند و گوشه خانه نشسته و تنها براى گشايش روزى دعا مى‌‌كنند.
امام صادق عليه السلام مى‌‌فرمايد: خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود: اگر از بيت‌‌المال نمى‌‌خوردى و با دستت كار مى‌‌كردى، البتّه نيكو بنده‌‌اى بودى، حضرت فرمود: پس داوود عليه السلام چهل بامداد گريست، آنگاه خداوند به آهن وحى كرد: براى بنده‌ام داود نرم شو. پس خداوند متعال، آهن را در دست داوود نرم گردانيد. از آن پس داوود، روزى يك زره مى‌بافت و آن را به هزار درهم مى‌فروخت. پس (در يك سال) سيصد و شصت زره بافت و آن را به سيصد و شصت هزار درهم فروخت و بدين ترتيب از بيت‌‌المال بى‌نياز شد.[۵]

امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: «

انّى لَأُبْغِضُ الرجُلَ أن يَكونَ كَسْلاناً عن أمرِ دُنياهُ، وَ مَن كَسِلَ عَن أمرِ دُنياهُ فهُو عن أَمرِ آخِرَتِهِ أَكسَلُ‌

؛ من از مردى كه در كار دنيايش تنبل باشد متنفر هستم، كسى كه در كار دنيا سهل‌انگار و تنبل باشد، در كار آخرتش نيز چنين است».[۶]

و موسى بن جعفر عليه السلام مى‌‌فرمايد: «

انَّ اللَّهَ تعالى لَيُبْغِضُ العَبدَ النَّوّامَ، انَّ اللَّهَ تعالى لَيُبْغِضُ العَبدَ الفارِغَ‌

؛ خداوند بنده پر خواب و انسان بى‌كار را دشمن مى‌دارد».[۷]

به اين نكته بايد توجّه داشت كه آنچه اهميّت دارد كيفيّت كار است نه كميّت آن؛ و اين حقيقت به خوبى از آيات قرآن به دست مى‌آيد كه اسلام در هيچ موردى روى «زياد بودن عمل» تكيه نكرده است، بلكه همه جا به «كيفيّت عمل» اهميّت داده است. همچنين عامل اصلى سعادت انسان سعى و تلاش است و تنها با اظهار ايمان و سخن به دست نمى‌‌آيد: « «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»؛ پاداش هر انسانى در گرو اعمال خودش است».[۸]

« «وَأَنْ لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‌»؛ و اينكه براى انسان بهره‌اى جز سعى و كوشش او نيست».[۹]

خداوند خطاب به پيامبرش مى‌فرمايد: « «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ»؛ پس هنگامى كه از كار مهمّى فارغ مى‌شوى به كار ديگرى مشغول شو».[۱۰]

هرگز بيكار نباش، تلاش و كوشش را كنار مگذار، پيوسته مشغول مجاهده باش و پايان كارى را آغاز كار ديگرى قرار بده. هدف آيه اين است كه پيامبر را به عنوان يك الگو و سرمشق از اشتغال به استراحت بعد از پايان يك امر مهم باز دارد، و تلاش مستمر و پيگير را در زندگى به او گوشزد كند، چون اصولًا بيكار بودن و فراغت كامل مايه خستگى، كم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى و در بسيارى از مواقع مايه فساد و تباهى و بروز انواع گناهان است.[۱۱]

فرازهايى از كار در زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام:

پيامبر صلى الله عليه و آله و همه امامان عليهم السلام به كار و كوشش براى تأمين معاش، علاقمند بودند و به دنبال آن مى‌‌رفتند و آن را عبادت خدا مى‌‌دانستند. در اينجا به ذكر چند فراز از زندگى آنها مى‌‌پردازيم:

  1. روزى شرايط مادّى زندگى بر امام على عليه السلام به قدرى تنگ شد كه دچار گرسنگى شديد گرديد. از خانه بيرون آمد و به جستجوى كار پرداخت. در مدينه كار پيدا نكرد، تصميم گرفت به حوالى مدينه برود تا شايد در آنجا كار پيدا شود، به آنجا رفت، ناگاه ديد زنى خاك الك كرده و منتظر كارگرى است كه آب بياورد و آن را گل نمايد. حضرت على عليه السلام با او صحبت كرد و دريافت كه او در انتظار كارگر بوده است.پس از قرارداد در مورد مزد كارگرى، على عليه السلام مشغول آب كشيدن از چاه وآماده كردن گل براى ساختمان شد و در پايان كار، مزد خود را كه مقدارى خرما بود از آن زن گرفت و به مدينه بازگشت. وقتى به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد، ماجرا را بيان نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام با هم نشسته و از آن خرما خوردند و گرسنگى آن روزشان برطرف گرديد.[۱۲]
  2. شخصى مى‌‌گويد: على عليه السلام را ديدم، مقدارى خرما خريدارى كرده و خود شخصاً آن را بر دوش گرفته و مى‌برد، به جلو رفتم و عرض كردم: اى اميرالمؤمنين اجازه بده من به جاى شما اين بار را حمل كنم فرمود: «

ابُوالْعِيالِ احَقُّ بِحَمْلِهِ‌

؛ سرپرست اهل و عيال، شايسته‌تر است كه خود بار زندگى را به سوى خانه‌اش حمل كند».[۱۳]

توجّه به اين نكته در اينجا لازم است كه اميرمؤمنان على عليه السلام با كار و كوشش و كشاورزى و احداث چشمه‌ها و نخلستانها، از ثروتمندترين افراد عصرش گرديد وهزار برده از مزد دسترنج خود خريد و آزاد كرد و همه باغهاى احداثى خود را وقف مستمندان و تهيدستان نمود.[۱۴]

  1. انس بن مالك‌ مى‌گويد: پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله از جنگ تبوك بازگشت، سعد انصارى‌ به استقبال آن حضرت شتافت و با پيامبر صلى الله عليه و آله دست داد و مصافحه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: چه صدمه و آسيبى به دست تو رسيده كه دستت زبر و خشن شده است؟ سعد عرض كرد: اى رسول خدا با طناب و بيل كار مى‌كنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده‌ام به دست مى‌آورم و به اين علت دستم خشن شده است. «

فَقَبَّلَ يَدَهُ رسولُ اللَّهِ وَ قال: هذهِ يَدٌ لا تَمَسُّهَا النّارُ ؛پيامبر صلى الله عليه و آله دست‌ سعد را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه آتش دوزخ با آن تماس پيدا نمى‌كند».[۱۵]


[۱]( ۱) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۱۹.

[۲]( ۱) من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص ۱۵۷؛ وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۳۸.

[۳]( ۲) وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۴۳.

[۴]( ۳) همان مدرك، ص ۵۰.

[۵]( ۴) تهذيب الاحكام، ج ۶، ص ۳۲۶.

[۶]( ۵) وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۳۷.

[۷]( ۱) الفقيه، ج ۳، ص ۱۶۹.

[۸]( ۲) مدّثر، آيه ۳۸.

[۹]( ۳) نجم، آيه ۳۹.

[۱۰]( ۴) شرح، آيه ۷.

[۱۱]( ۵) تفسير نمونه، ج ۲۷، ص ۱۲۸.

[۱۲]( ۱) بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۳.

[۱۳]( ۲) مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۳.

[۱۴]( ۱) فروع كافى، ج ۵، ص ۷۴.

[۱۵]( ۲) اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۶۹.