سیر تاریخی تحمل حدیث
پرسش :
تحمل حدیث چه سیر تاریخی را گذرانده است؟
پاسخ :
با تتبّع در اسناد روایات شیعی و سنّی، توجّه به اصل تحمّل حدیث از عصر پیامبر(ص)به شکلی محدود، وجود داشته است، چنان که در حدیث «إثنی عشر خلیفة» یا «أمیر»،[۱] به نقل جابر، بخشی از حدیث را به سماع و بخشی را به نقل از پدرش آورده است. در مقام نقل احادیث، گذشته از تعبیر «سَمِعتُ» که تعبیر رایج آن زمان بود، گاه از «قال» و «عن» در نقل حدیث، استفاده شده است. هر دو تعبیر، ظهور در نقل از طریق سماع و شنیدن از استاد داشته اند و راویان، بدین گونه شنیده های خود را نقل می کردند تا این که در قرن دوم هجری، در پی نگارش احادیث اهل سنّت و ظهور کسانی که اهل تدلیس بودند، دو تعبیر اخیر از سوی عالمان اهل سنّت به عنوان تعبیرهای ابهام آلود، شناخته شدند. با آن که در صحیح البخاری و صحیح مسلم، به ترتیب تعبیر «قال»، ۴۲/۸ درصد و ۴۱/۳ درصد و «عن»، ۴۲/۸ درصد و ۴۰/۹ درصد بسامدی دارند.[۲]
در دهه های سوم تا پنجم قرن دوم هجری، شاهد استفاده گسترده تری از تعابیر اصطلاحی «تحمّل» و «نقل حدیث» هستیم.[۳] این تعابیر، حکایتگر نوع تحمّل حدیث هستند. در همان زمان، عالمان مدینه، همچون ابن شهاب زهری و یحیی بن سعید قطّان و عالمان مکه، همچون ابن جریج، از اصطلاحات تحمّل حدیث، استفاده کرده اند.[۴]
از این رو، وجود تعابیر اصطلاحی در اسناد متّصل به پیامبر(ص) در طبقه صحابیان و تابعیان، بعید به نظر می رسد. این احتمال وجود دارد که نقل احادیثی که امروزه با این تعابیر تا پیامبر(ص) می رسند، بر اثر تصرّف متأخّران بوده که به این تعابیر، اهتمام داشته اند. برای نمونه، می توان از حدیثی که ابن شهاب زهری از حمزه بن عبد اللّه بن عمر، با واسطه پدرش از پیامبر(ص) نقل می کند، نام برد. یحیی بن بکیر، در نقل این حدیث، تعبیر «أخبرنی» را در میان این نام ها قرار داده[۵] و قتیبة بن سعید، به نقل از لیث، همین حدیث را با واسطه «عن»، در میان آنها[۶] نقل کرده است.[۷]
تا زمان شافعی، استفاده از تعابیر اصطلاحی محدود بود تا این که شافعی، بر رفع حدیث با سند تا پیامبر(ص)، اصرار ورزید. او بسیار گسترده تر از دیگران، از این تعابیر استفاده کرد. پس از وی، در قرن سوم، در عصر نگارش کتب جوامع حدیثی ششگانه اهل سنّت، به این تعابیر و شکل و موارد استفاده از آنها، بسیار اهمّیت دادند، اگر چه عالمانی از حنفیه، این تفاوت های شکلی را نمی پذیرفتند.[۸]
شیوع این تعابیر در میان محدّثان اهل سنّت، باعث شد که هر گاه از تعبیر«عن» در اتّصال اسناد راویان استفاده شود، حکایت از نوعی تدلیس و ضعف باشد؛ چه آن که نقل از فلانی، به شکل مطلق، انواع و اقسام مختلفی دارد و حتّی شامل نقل با واسطه هم می شود که احیاناً در موردی راوی، آن واسطه را نام نبرده باشد.
در میان راویان امامی، غالباً در مقام نقل حدیث از معصوم، از سماع و کتابت و تعبیراتی این گونه استفاده می شد. این تعبیرات، به شکل متعارف محاوره ای، نه اصطلاح خاص، نشان از نحوه تلقّی حدیث از معصوم داشت، همچنان که گاه تعبیرات دیگری حاکی از این که راوی خود به تنهایی شنیده یا با جمعی حدیث را شنیده است یا خود، سؤال از معصوم را مطرح کرده است[۹] یا دیگری سؤالی پرسیده و راوی شنیده،[۱۰] در گزارش ها دیده می شود؛ امّا در راویان بعدی، غالباً از تعبیر«عن» در اتّصال سند میان راویان، استفاده شده است. اگر چه از قرن سوم، تعابیر اصطلاحی نیز در میان راویان و محدّثان شیعی راه یافت، امّا گفتمان غالب ایشان نشد.
از دیدگاه امامیه، تعبیر«عن» در نقل حدیث به هیچ عنوان، شاهدی بر ضعف نقل، به حساب نیامده است. حتّی گاه محدّثانی همچون شیخ کلینی و شیخ صدوق، در کتاب هایشان، تعابیر اصطلاحی در اسناد کتاب های مرجعشان را به «عن» تبدیل کرده اند.[۱۱] این مطلب، گواه این است که در آن دوره، هیچ تفاوتی میان «عن» و دیگر تعابیر اصطلاحی، از نظر ارزشی دیده نمی شده است.[۱۲]
محدثّان، از قرن پنجم هجری، به تدوین طرق تحمّل حدیث اقدام کرده و هفت یا هشت یا نُه طریق را ذکرکردند. این اختلاف در عدد، ناشی از تداخل برخی از انواع یا جداسازی آنها بوده است. همچنین پس از شمارش این طرق، به ارزش گذاری آنها در مقام نقل احادیث پرداختند و به ترتیبی آنها را ذکر کردند که گویای اعتبار آنها هم باشد. ملاک اعتباردهی، میزان نشان دهی استناد راویت از سوی راوی به استاد اوست. در برخی راه های تحمّل، این استناد به شکل عرفی، دقیق تر و در برخی راه ها، کمتر و ضعیف تر است.
[۱]. صحیح البخاری: ج ۶ ص ۲۶۴۰ ح ۶۷۹۷، صحیح مسلم: ج ۳ ص ۱۴۵۲ ح ۵.
[۲]. ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج ۱۴ ص ۶۴۱ تحمّل حدیث.
[۳]. ر. ک: الطبقات الکبری: ج ۷ ص ۲۰۸.
[۴]. ر. ک: صحیح البخاری، صحیح مسلم و مسند ابن حنبل.
[۵]. ر. ک: صحیح البخاری: ج ۶ ص ۲۵۷۷.
[۶]. ر. ک: همان: ص ۲۵۷۹ ح ۶۶۲۷.
[۷]. ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ذیل تحمّل حدیث.
[۸]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: همان جا.
[۹]. ر. ک: همان جا.
[۱۰]. ر. ک: همان جا.
[۱۱]. برای نمونه بنگرید به نقلیات کلینی از بصائر الدرجات یا نقلیات شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه از احمد بن محمّد بن عیسی.
[۱۲]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: العنعنة، تألیف استاد سید محمّدرضا حسینی جلالی.
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت