جریان نقد حدیث از آسیب های متعارف، مانند نافهمی، شتاب زدگی، نداشتن تخصّص و دانش کافی و نیز در دست نداشتن معیار استوار، دور نمانده است. تکیه بیش از اندازه برخی ناقدان بر حدس و گمان، تعصّب ها، تمایل ها، جوزدگی، خودنمایی، نوطلبی و دیگر نقص های پژوهشی، چه در گردآوری و بازیابی متون و چه در شیوه ها و قالب های کاوش، سبب شده تا برخی روایاتِ مکتوم ناب و گوهرهای مکنون نایاب، ردّ و انکار شده و غیر مقبول و حتّی موضوع، خوانده شوند. ما به چند عنصر آسیب رسان به جریان نقد حدیث، اشاره می کنیم و برای هر یک، نمونه ای می آوریم از احادیثی که ساختگی خوانده شده اند، امّا چنین نیستند و تنها به سبب فهم ناتمام، شتاب زدگی و تمایلات پژوهشگر، پذیرفته نشده اند. گفتنی است آسیب ها، محدود به آنچه می آید، نیستند و نمونه ها نیز فراوان ترند.
فهم ناتمام
برخی سخنان پیشوایان دین، محتوایی دشوار دارند و به صید اندیشه های معمولی در نمی آیند. در این میان، هر کس وظیفه دارد مرز فهم خویش را در یابد و حدّ آن را نگاه دارد و احادیث برتر از آن را به دلیل نفهمیدن، انکار نکند ؛ امّا در تاریخ نقد حدیث، با انکارهایی برخاسته از این نافهمی ها رو به رو هستیم. این در حالی است که امامان(ع) تنها در جایی اجازه ردّ یکسره سخن منسوب به ایشان را داده اند که محتوای آن، مخالف محسوسات و مسلّمات باشد[۱]. پیامبر خدا(ص) می فرماید:
هر حدیثی از خاندان محمّد(ص) به شما رسید و در دلتان نشست و آن را آشنا یافتید، آن را بپذیرید و هر حدیثی که دل هایتان از آن رَمید و ناآشنایش یافتید، آن را به خدا و پیامبر و به عالمی که از خاندان محمّد است، باز گردانید.[۲]
این شیوه، «ردّ العلم» نامیده می شود و به جای «ردّ حدیث» قرار گرفته است.[۳]
یک نمونه، احادیث مربوط به گفتگوی خداوند با عقل است که برخی محدّثان اهل سنّت، آن را نپذیرفته اند.[۴]احادیثی مانند:
هنگامی که خداوند عقل را آفرید، او را به سخن در آورد و سپس به او فرمود: «پیش بیا» و او آمد و به او فرمود: «باز گرد» و او باز گشت. سپس فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند، هیچ یک از آفریده هایم را بیش از تو دوست ندارم و تو را تنها در کسانی که دوستشان دارم، به کمال می رسانم. آگاه باش که تنها من به تو فرمان می دهم و تنها من، تو را باز می دارم و تنها من، تو را جزا و سزا می دهم».[۵]
مشکلی در محتوای حدیث به چشم نمی آید. پیام اصلی حدیث آن است که عقل، می تواند فرمان های الهی را دریابد و آنها را اجرا کند؛ همانی که موجب اکتساب بهشت می شود. افزون بر این، دانشمندانی مانند ملاّ صدرا، فیض کاشانی، علاّمه مجلسی و ملاّ محمّد صالح مازندرانی، این روایت و نیز بیشتر احادیث عقل را پذیرفته، شرح کرده و معنای موجّهی از آن به دست داده اند.
نکته مهم آن است که گاه فهم ناتمام ما، ناشی از آسیب های روی داده در متن حدیث است که در این صورت، باید توجّه بیشتری به فرایند فهم حدیث و دقّت در پیش نیازهای آن، مانند اصالت و صحّت متن داشته باشیم.[۶]
شتاب زدگی
یکی از مشکلات پژوهش های دامنه دار، دست نیافتن به همه اسناد مؤثّر در زمانی کوتاه است ؛ اسنادی که گاه به شدّت اثرگذار، ولی دیریاب اند. این اسناد، در حوزه کار حدیثی، گاه قیدها و تخصیص هایی با خود دارند که کارگشا و از میان برنده تردیدها و مانع پذیرش معنای روایات دیگر هستند. اگر هنگام پژوهش با روایتی رو به رو شویم که معنایی ناپذیرفتنی دارد و با باورها و ضرورت های از پیش پذیرفته شده ما معارض است، نمی توانیم بدون ادامه دادن پژوهش، آن را کنار بگذاریم. این، گونه ای کوتاهی در امر تحقیق است.
ردّ احادیث مربوط به نکوهش دنیا، زراندوزی (کنْز) و ستایش فقر، همه از نبود جامع نگری برخاسته است. پژوهشگرانی که رنج گردآوری ده ها روایت متشابه، متناظر و متعارض را بر خود هموار کرده، توانسته اند تحلیل هایی بر آمده از اندیشه ورزی در مجموع آنها به دست دهند و به احادیثی پذیرفته و پُرمعنا مبدّلشان سازند.[۷]
احادیثی که شفاعت پیامبر(ص) را شامل مرتکبان گناه کبیره نیز دانسته اند،[۸]با انکار برخی رو به رو گشته اند. شاید اگر ما نیز تنها همین روایات را می دیدیم، آنها را بر نمی تابیدیم و همصدا با آنان می گفتیم: چگونه کسی که با بی رحمی تمام به یتیمی ستم کرده، یا اموال مسلمانان را به یغما برده است، مشمول شفاعت می شود؟
پاسخ، همان پرهیز از ردّ زودهنگام و ادامه پژوهش برای گردآوری روایات دیگر و یافتن قیدها و تخصیص هاست. روایت ذیل، روایات پیشین را تخصیص می زند و آنها را پذیرفتنی می کند. پیامبر خدا(ص) در این روایت می فرماید:
شفاعتم برای مرتکبان گناه کبیره است، بجز شرک ورزان و ستمگران.[۹]
روشن است که یغماگران اموال مردم و ستمکاران به یتیمان، از ستمگران به شمار می روند و بر این پایه، شفاعت، مرز محدودتری می یابد و اشکالی متوجّه آن نمی شود. گفتنی است که شفاعت، مرزهای دیگری دارد و محرومان از شفاعت منحصر به این دسته نیستند.[۱۰]
تمایلات پژوهشگر
یکی از عوامل مؤثّر در نقدهای نادرست، انگیزه ها و تمایلات درونی ناقد است. گاه ناقد حدیث، برای رسیدن به مقصود از پیش تعیین شده، به اشکال تراشی در حدیثی می پردازد و برای کنار نهادن حدیث یا احادیث ناهمسو با مقصود خود، به خرده گیری سندی و دلالی روی می آورد. چنین کسی در بند تخیلات و اوهام خویش است و توان درک درست حدیث را ندارد و نتیجه ای متفاوت با معنای حدیث از آن می فهمد. منفعت پرستان، هر جا که به نفع خود دیده و توانسته اند، حدیث را به دلخواه خود، تفسیر کرده و به تحریف لفظی و معنوی آن، دست یازیده اند و آن جا که نتوانسته اند، با خرده گیری و خدشه وارد کردن، به ردّ حدیث و کنار نهادن آن، روی آورده اند.
این ردّ و انکار، همیشه به یک شدّت نبوده است، بلکه طیف گسترده ای را در بر می گیرد. کسانی که گام از راه اعتدال بیرون می نهند، به اندازه دوری از مسیر، در پذیرش هر چه آنان را به راه درست و معتدل فرا می خواند، کنْدی می کنند. انسان بدخو، نمی تواند تلخی و عذاب شدیدی را که احادیث متعدّدی، متوجّه هر انسان بدخو دانسته اند، به راحتی بپذیرد[۱۱]. صوفی پشمینه پوش زاویه نشین که از دانش و جهاد، تن زده و از اجتماع، فاصله گرفته است، در احادیث جهاد با دشمن و نیز در پی روزی شدن،[۱۲]تشکیک ایجاد می کند و کسی که از نور ولایت تهی است، در شرط بودن ولایت برای پذیرش عبادات،[۱۳]تردید می افکند.
یکی از این پرتگاه ها، دخالت نگرش های عقیدتی در نقد حدیث است. برخی محدّثان مانند ابن جوزی، گاه حدیث را به دلیل ناهمخوانی با مذهب خودشان، کنار می نهند و با غالی دانستن راوی شیعی، حدیث را رد می کنند. در این سو نیز برخی تندروان، احادیث نبوی و علوی را از اهل سنّت، حتّی در مسائل غیرفقهی، نپذیرفته و بدون در نظر گرفتن محتوای خوب و موافق حدیث با نظر شیعه، آن را کنار می گذارند. این دو رویکرد، هر دو نادرست اند و به محرومیت از بخشی از احادیث و معارف، می انجامند، هر چند حرمان گروه نخست، بیشتر است ؛ زیرا گروه دوم در بسیاری موارد، احادیث جای گزین با اسناد و طرق دیگر برای رسیدن به سنت نبوی و علوی دارد.[۱۴]حدیث ذیل، نمونه خوبی برای ردّ این گونه است:
جابر بن عبد اللّه می گوید: پیامبر خدا(ص) آمد و بر منبر رفت و مهاجران و انصار، برای نماز، جمع شدند. آن گاه فرمود: «ای مردم ! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند، او را یهودی محشور می کند». جابر می گوید: من برخاستم و گفتم: ای پیامبر خدا ! اگر چه شهادت دهد که معبودی جز خدای یکتا نیست و تو پیامبر خدا هستی؟
فرمود: «آری ؛ اگر چه شهادت دهد. او با شهادت دادن [به یگانگی خدا و رسالت من]، فقط سبب می شود که خونش ریخته نشود یا با دست خود و ذلیلانه، جزیه ندهد».[۱۵]
ابن جوزی، در تضعیف حدیث و راوی آن، به نقل از عقیلی، این حدیث را بی اصل و ریشه و سدیف را از شیعیان غالی می خوانَد، سپس خود به تقویت وی می پردازد.[۱۶]این در حالی است که حدیث با آیات قرآنی فرمان دهنده به مودّت اهل بیت(ع) همخوان است. مودّت، متفاوت با پذیرش امامت است و به دلیل تصریح غیر قابل تأویل قرآن، پذیرفته همه مسلمانان، حتّی اهل سنّت است.
تمایلات جنسیتی و نگاه صنفی به احادیث نیز رهزن دیگر راه نقد است. احادیث معصومان(ع) به توصیف ویژگی های مرد و زن پرداخته و نقص و قوّت هر دسته را برای شناخت خود و جنس دیگر، عرضه کرده است. این شناخت ها، چه در حیطه فردی و چه در آن جا که زن و مرد، نقش های خانوادگی و اجتماعی را به عهده می گیرند، در صورتی کامل و معتبر هستند که برخاسته از مجموع احادیث معصومان(ع) باشند و نمی توان برای ارائه این تصویر کامل، منسجم و قابل انتساب به دین، تنها به یک حدیث، یا احادیث یک کتاب، هر چند بزرگ و معتبر، استناد کرد. در این بررسی، احادیث قوی و ضعیف را باید در کنار هم گذارد و بر پایه ضوابط دانش رجال و فقه الحدیث، به برایند نهایی آنها حکم داد. در این میان، پژوهشگر باید از خواست ها و جانبداری های جنسیتی خود، دوری کند. نه می توان به دلیل مرد بودن، احادیث قیمومیت مردان بر زنان را چنان معتبر و مطلق گرفت که نه هیچ خدشه ای به آن کارگر افتد و نه هیچ قید و محدودیتی بپذیرد و نه می توان به دلیل زن بودن، احادیث نقصان عقل زن را از همان آغاز و بدون بررسی، رد کرد و بدون پیمودن مسیر طولانی فهم متن و مقصود، آن را جعلی خواند.
بررسی این گونه روایات مهم و اثرگذار، آن گاه به نتیجه می رسد که زمینه ها و شرط های دستیابی به آنها از پیش فراهم شده باشد و نگاه پژوهشگر، خواه مرد و خواه زن، از گرایش ها و تمایلات شخصی، جنسیتی و صنفی، تهی باشد. از پژوهشگری که پیش تر نظر خود را برگزیده وحدیث را بی تامّل، پذیرفته، یا لجوجانه رد کرده است، نمی توان انتظار یک پژوهش درست و منطبق با واقع را داشت. ما باید بر پایه فرموده خردمندانه امام علی(ع)، خواسته های خود را به پیروی از هدایت در آوریم، نه آن که هدایت را پیرو خواسته خود کنیم.[۱۷]
گفتنی است که خواسته های پژوهشگر، گاه شخصی نیست و حتّی در برخی موارد، خیرخواهانه است. برخی احادیث مربوط به دیه و قصاص جنایت زن و مرد، ارث زن و مرد و تعدّد زوجات که همگی در قرآن نیز آمده اند، دست خوش انکار شده ولی خوشبختانه کتاب ها و مقاله های گوناگونی در تحلیل و اثبات آنها، نوشته شده اند.[۱۸]
نمونه در خور ذکر، حدیث:«جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَبَعُّلِ»است که از زبان پیامبر خدا(ص)، امام علی(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) روایت شده است.[۱۹]این حدیث را بزرگانی مانند کلینی، شیخ مفید و شیخ صدوق، در کتاب های خود آورده اند.[۲۰]
برخی این روایت را ردّ و انکار کرده اند[۲۱]در حالی که مشکلی در آن به چشم نمی آید. مرد، لازم است هزینه زندگی را تأمین کند و زن، اگر چه مجبور نیست خانه داری کند، امّا شوهرداری، وظیفه اخلاقی و اجتماعی اوست و پاداش جهاد دارد و این برای زن، نه توهین، که افتخار است.
[۱]ر . ک : ح ۲۴۵ .
[۲]ر . ک : ح ۵۳۵ .
[۳]احادیث گوناگون دیگری در تشویق به ردّ العلم به جای انکار حدیث داریم ر . ک : الأصول الستة عشر (کتاب شریح الحضرمی : ص ۲۱۵ ح ۲۱۱ ، بصائر الدرجات : ص ۲۲ ح ۹ .
[۴]ر . ک : الموضوعات : ج ۱ ص ۱۷۶ ـ ۱۷۷ ، لسان المیزان : ج ۶ ص ۱۴۰ .
[۵]الکافی : ج ۱ ص ۱۰ ، المحاسن : ج ۱ ص ۳۰۶ ح ۶۰۲ : «لَمَّا خَلَقَ اللّه العَقلَ استَنطَقَهُ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : أَقبِل، فَأَقبَلَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : أَدبِر ، فَأَدبَرَ، ثُمَّ قَالَ : وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی مَا خَلَقتُ خَلقَاً هُوَ أَحَبُّ إِلَی مِنک ، وَلاَ أَکمَلتُک إِلاَّ فِی مَن أُحِبُّ، أَمَا إِنِّی إِیاک آمُرُ وَإِیاک أَنهی، وَإِیاک أُعَاقِبُ وَإِیاک أُثِیبُ» .
[۶]ر . ک : ج ۱ ص ۲۲۳ آسیب های صدور و نقل حدیث و ص ۴۷۷ (تحلیلی درباره آسیب های فهم حدیث) .
[۷]مانند الحیاة ، نوشته برادران حکیمی و دانش نامه قرآن وحدیث ، نوشته محمّد محمّدی ری شهری و همکاران .
[۸]«قال رسول اللّه (ص) : إنَّما شَفاعَتِی لِأَهلِ الکبائِرِ مِن اُمَّتی ؛ شفاعت من، در حقیقت برای آن افراد از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شوند» (کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ۳ ص ۵۷۴ ح ۴۹۶۳) .
[۹]الأمالی ، صدوق : ص ۲۶۱ ح ۲۷۹ ، الخصال : ص ۳۵۵ ح ۳۶ : «و أمّا شَفَاعَتِی فَهِی لَأَصحَابِ الکبائِرِ ، مَا خَلاَ أَهلَ الشِّرک والظُّلمِ» .
[۱۰]ر . ک : میزان الحکمة : عنوان «الشفاعة» ، أبواب «شروط الشفاعة» و «المحرومون من الشفاعة» .
[۱۱]ر . ک : میزان الحکمة : باب «سوء الخلق» .
[۱۲]ر . ک : همان : باب های «جهاد» و «رزق» .
[۱۳]ر . ک : الأمالی ، صدوق : ص ۳۲۸ ح ۳۸۸ ، روضة الواعظین : ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۷۸۹ .
[۱۴]گذشتگان، خود را از احادیث دیگران ، محروم نمی کرده اند . شیخ طوسی در عدّة الأصول : ج ۱ ص ۱۴۹ ، می گوید : « فأما إذا کان مخالفا فی الاعتقاد لأصل المذهب و روی مع ذلک عن الأئمة علیهم السلام نظر فیما یرویه . فان کان هناک من طرق الموثوق بهم ما یخالفه وجب اطّراح خبره . و إن لم یکن هناک ما یوجب إطّراح خبره و یکون هناک ما یوافقه وجب العمل به» و اساسا حدیث موثّق ، شامل احادیث اهل سنّت نیز می شود (ر . ک : مقاله ، «استفاده علاّمه مجلسی از احادیث اهل سنّت» در یادنامه علاّمه مجلسی : ج ۲ .
[۱۵]ر . ک : ح ۵۷۵ .
[۱۶]الموضوعات : ج ۲ ص ۶ .
[۱۷]نهج البلاغة : خطبه ۱۳۸ .
[۱۸]ر . ک : نظام حقوق زن در اسلام و مسئله حجاب ، از استاد شهید مطهّری و زن در آینه جمال و جلال ، از استاد جوادی آملی .
[۱۹]جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است (تحف العقول : ص ۶۰ ، الکافی : ج ۵ ص ۹ ح ۱ و ص ۵۰۷ ح ۴ ، نهج البلاغة : حکمت ۱۳۶ ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ۴ ص ۴۱۶ ح ۵۹۰۴) .
[۲۰]ر . ک : موارد پیشین و نیز ، الخصال : ص ۵۸۷ ح ۱۲ ، أحکام النساء المطبوعة فی مصنّفات الشیخ المفید ج ۹ : ص ۳۹ .
[۲۱]مجلّه زنِ روز ، مهرماه ۱۳۷۶ به نقل از : مجله علوم حدیث ، شماره ۵ ص ۸۲ .