به خدا قسم كه مرا خوشحال کردي؛ ولي يک حرف حق نزدي! ...؛ زيرا پايه سخن تو بر قياس بود، و قياس هم از دين من نيست. ۱
يا در روايت ديگري، وقتي مؤمن طاق، عبد الله بن سنان را ـ که ميخواست خدمت امام صادق عليه السلام برسد ـ واسطه قرار ميدهد که حضرت، او را بپذيرد، امام صادق عليه السلام شفاعت عبد الله بن سنان را قبول نميکند؛ زيرا در مناظره کلامياي كه با يک صبي داشته، شخص صبي، بر او پيروز شده بود. ۲
6 . يونس بن يعقوب ميگويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم که شخصي از شهر شام، خدمت امام رسيد و گفت: من در علم کلام و فقه و فرائض (مسائل ارث)، تخصّص دارم و آمدهام تا با اصحاب شما مناظره کنم.
امام صادق عليه السلام فرمود: «کلام تو از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله است و يا از جانب خودت؟».
شامي گفت: هم از کلام پيامبر خدا و هم از جانب خودم است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «پس در اين صورت، تو شريک پيامبر خدا هستي؟». شامي گفت: نه. امام عليه السلام فرمود: «آيا به تو وحي شده؟ و خداوند به تو خبر داده است؟». گفت: نه.
امام عليه السلام فرمود: «آيا اطاعت از تو، مانند پيروي كردن از پيامبر خدا واجب است؟». گفت: خير.
در اين هنگام، امام صادق عليه السلام به يونس بن يعقوب نگريست و فرمود: «اي يونس بن يعقوب! اين شخص، قبل از آن که کلامي بگويد، دشمن خودش شد؛ زيرا لازمه حرف او اين است که هر چه از پيش خودش ميگويد، قبول نداشته باشد... . اي يونس! اگر در کلام تخصّص داشتي، با اين شخص شامي مناظره ميکردي». ۳
1.وسائل الشيعة، ج ۱۸، ص ۳۸، باب ۵، ح ۳۹.
2.إثبات الهداة، ج ۱، ص ۱۲۸، ح ۱۹.
3.اين فقره را شيخ مفيد از کليني، اين طور نقل کرده: «و ددت انّک يا يونس محسن الکلام» و از آن، استفاده کرد كه جدال حق، مطلوب است (تصحيح الإعتقاد، چاپ شده در سلسلة مؤلَّفات الشيخ المفيد، ج ۵، ص ۷۰).