6. وقتي کتاب فضل بن شاذان را به امام عسکري عليه السلام دادند، بعد از آن که آن را ورق زد و نگاهي به آن افکند، فرمود: «اين، صحيح است و سزاوار است كه به آن عمل شود». ۱
دسته چهارم، رواياتي هستند که ائمّه عليهم السلام به بعضي از اصحاب، به صراحت امر کردهاند كه فتوا دهند. در روايتي امام باقر عليه السلام به ابان بن تغلب فرمود:
اجلس في مسجد المدنية و افت الناس، فانّي اُحبّ أن يري في شيعتي مثلک.۲
در مسجد مدينه بنشين و براي مردم فتوا بده. من دوست دارم كه در ميان شيعيانم مثل تو را ببينم.
در روايت ديگري، امام صادق عليه السلام به معاذ بن مسلم نحوي ميفرمايد: «به من خبر رسيده که در مسجد جامع [کوفه] مينشيني و فتوا ميدهي؟». معاذ گفت: بله. البته ميخواستم در باره آن از شما سؤال کنم. من در مسجد مينشينم و هرگاه مردي ميآيد و از من سؤال ميکند، چنانچه بدانم كه او مخالف شماست، طبق مسلک خودش به او پاسخ ميدهم؛ و اگر بدانم از دوستان و شيعيان شماست، آنچه از شما [به من] رسيده، به او خبر ميدهم؛ و اگر کسي از من سؤال کرد و ندانستم كه از دوستان يا مخالفان شماست، نظريههاي مختلفي را بيان ميکنم و گفتار شما را لا به لاي آنها مطرح مينمايم. امام عليه السلام فرمود: «چنين بکن». من هم به کار خود ادامه دادم. ۳
اين روايات، هم دلالت بر جواز افتا دارد و هم تقليد و رجوع به كساني چون: ابان و معاذ را تاييد ميكند؛ زيرا اگر فتواي او بر پرسشگرحجّت نباشد، ديگر فايدهاي در امر امام عليه السلام به افتا نيست و آن لغو ميشود، ۴و ميدانيم كه افتايِ بدون اجتهاد، ممكن نيست. ۵
1.الاجتهاد و التقليد، ص ۷۵.
2.همان، ص ۵۳۸، ش ۱۰۲۳. براي مشاهده روايات مشابه ديگر، ر. ک: همان، ص ۳۳۱، ش ۶۰۴؛ الكافي، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱؛ وسائل الشيعة، ج ۱۸، ص ۱۰۰ و ۱۰۷، ح ۴، ۳۳ و ۳۵.
3.رجال النجاشي، ص ۷ ـ ۸؛ الفهرست، طوسي، ص ۴۴، ش ۶۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۵، ح ۱۴.
4.اختيار معرفة الرجال، ص ۲۵۳، ش ۴۷۰؛ وسائل الشيعة، ج ۱۸، ص ۱۰۸ (صفات القاضي، باب ۱۱)، ح ۳۶.
5.التنقيح في شرح العروة الوثقي، ج ۱، ص ۷۱.