باب ۱ ديگري دارد که ائمّه عليهم السلام دستور دادهاند كه در زمان غيبت، به احاديثي تمسّک کنيم که از آنان به ما رسيده است؛ ولي علّامه حلّي و اشخاصي که از او پيروي کردهاند، از احاديث اين باب و باب اجتهاد و تقليد الكافي، غفلت کردهاند. ۲
شيخ عبد الله صالح سماهيجي (م1132 ق) عقيده دارد كه تمام رعيّت، مقلّد معصوم هستند و اصلاً مجتهدي در کار نيست. ۳
مردم عوام، چون خودشان نميتوانند از محکمات کتاب و روايات معصومان عليهم السلام استفاده کنند، واجب است كه از فقيهي که فقط از کتاب و سنّت استفاده ميکند، نه غير آن، تقليد كنند؛ ولي ميگويند اين تقليد، از فقيه نيست، بلکه در واقع، تقليد از امام عليهم السلام است.
محمّدتقي مجلسي (م1070 ق) ميگويد:
عالمي که شناخت به طريقه مرضيه اهل بيت داشته باشد و بتواند بين اخبار آنان را جمع کند، و عادل و تارک دنيا باشد، ميتوان به يافته و آنچه به دست آورده، عمل کرد؛ بلکه بر عامي، لازم است كه به آنچه به دست آورده، عمل کند. در اين صورت، عمل به قول او نکرده است؛ بلکه عمل به قول خداوند و پيامبر خدا و ائمّه اطهار کرده است. ۴
فرزندش علّامه مجلسي ميگويد:
آن کسي که از عالمي تقليد ميکند که عادل و موثّق است و به محکمات قرآن و حديث فتوا ميدهد، در حقيقت، مقلّد اين عالم نيست؛ بلکه تقليد از کسي ميکند که خداوند، طاعت او را فرض کرده و به حکم خداوند، حکم ميکند. ۵
فيض کاشاني، عبارت روشنتري دارد:
تقليد کردن از مجتهداني که به آراي خود فتوا ميدهند، جايز نيست، مگر کسي که به محکمات قرآن و حديث فتوا دهد که در اين صورت، پيروي کردن از او، تقليد
1.همان، ج ۱، ص ۲۱۰ (باب ان اهل الذکر الذين أمر الله الخلق بسؤالهم هم الائمة عليهم السلام).
2.الفوائد المدنية، ص ۱۲۷.
3.منية الممارسين (ميراث اسلامي ايران، ج ۴)، ص ۳۸۶. نيز، ر. ک: فصل پنجم از بخش سوم.
4.لوامع صاحبقراني، ج ۱، ص ۴۷ ـ ۴۸.
5.مرآة العقول، ج ۱، ص ۱۸۳.