ثاني، کتابي ۱ نوشته و در آن کتاب، فتاواي شيخ طوسي را مورد بررسي قرار داده که وي در نزديک به چهل مسئله، ادّعاي اجماع کرده، و خود بر خلاف آن اجماع، يا فتوا داده و يا ادّعاي اجماع بر خلاف آن کرده است. بر اين اقوال نميشود اعتماد کرد و تقليد از مجتهدانْ جايز نيست، خواه مجتهد در حال حيات بوده و يا از دنيا رفته باشد. ۲
پس نتيجه ميگيريم كه اخباريان، در تقليد از ميّت، دو ادّعا دارند: يك. تقليد از مجتهدي که از دنيا رفته و به ظواهر کتاب و سنّت و ادلّه عقليه و اجماع فتوا داده، جايز نيست، چنانچه اين تقليد از او در حال حياتش جايز نيست.
دو. تقليد از فقيهي که فقط به محکمات کتاب و سنّت و کلمات ائمّه عليهم السلام فتوا داده، جايز است، خواه در حال حيات باشد و يا نباشد.
پس آنچه را كه عدّهاي از بزرگان، ۳ به اخباريان نسبت دادهاند که آنان تقليد از ميّت را جايز ميدانند، اين سخن به طور اطلاق، صحيح نيست؛ بلکه بايد آن را مقيّد کرد. لذا سيّد حکيم، صحّت اين نسبتي را که به اخباريان داده شده ـ که آنان تقليد از ميّت را جايز ميدانند ـ قابل تأمّل و اشکال ميداند. ۴
اخباريان در ادّعاي اوّل ـ که تقليد از ميّت را جايز نميدانند ـ ، با مشهور مجتهدان در عدم جواز، موافق هستند، هرچند هر کدام راهي را براي عدم جواز تقليد از ميّت پيمودهاند كه در بحث تقليد بدانها اشاره شد.
امّا دليل اخباريان نسبت به ادّعاي دوم، اين است كه آنان ميگويند: موت فُقَها در آن فتاوي، اثري ندارد و سخنان آنان هرگز نميميرند؛ زيرا قول ايشان همان آيات محکم و سخنان ائمّه عليهم السلام است که نقل به معنا شده و تا روز قيامت، تغييرپذير نيستند، چنانچه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نقل شده كه ميفرمايد:
1.رسائل الشهيد الثاني، ج ۲، ص ۸۴۵.
2.راه صواب، ص ۱۱.
3.مانند شيخ انصاري در مطارح الأنظار (ج ۲، ص ۴۳۱) و سيّدخوئي در التنقيح في شرح العروة الوثقي (ج ۱، ص ۷۳).
4.مستمسک العروة الوثقي، ج ۱، ص ۲۲.