به اين مطلب، اشاره کرده است. ۱
اين که آقا ضياي عراقي و محمّدحسين اصفهاني، به طور مطلق گفتهاند كه اخباريان از اصحاب ما، قائل به احتياط شدهاند، ۲ از دو جهت، مورد اشکال است: يکي اين که ـ همان طوري که گذشت ـ بيشتر اخباريان، قائل به تفصيل شدهاند و ديگر اين که برخي از آنان قائل به برائت شدهاند و ما براي روشن شدن نظريات اخباريان، کلام فيض کاشاني و محدّث جزايري را بيان ميکنيم.
فيض کاشاني در باره برائت اصليه ميگويد:
اگر منظور از نفي حکم، نفي حکم نسبت به ما بوده باشد، حرف صحيحي است؛ زيرا در جايي که ما عالم نيستيم، تکليف در آن جا ممتنع و ما لا يطاق است؛ و اگر منظور از نفي حکم، نفي حکم واقعي است، اين حرف صحيحي نيست؛ چون جايز است در واقع حکمي بوده باشد، ولي به ما نرسيده باشد و تا حکم به ما نرسد، ما تکليف نداريم، چنانچه در روايات دارد: «ان النّاس في سعة حتي يعلموا؛ ۳ همانا مردم در آنچه نميدانند در فراخي هستند تا اين که بدانند».
پس حقْ اين است كه تمسک کردن به اصل برائت در عمل محض، اشکالي ندارد؛ ولي در کلمات جايز نيست. لذا نميتوانيم حکم و فتوا به برائت دهيم. پس در خودِ حکم الهي، تمسّک به برائت جايز نيست؛ ولي در متعلّق حکم و در عمل، مانعي ندارد. آنچه صدوق در الفقيه از امام صادق عليه السلام نقل کرده (کل شيء مطلق حتي يرد فيه نهي؛ ۴ هر چيزي مباح است و منعي ندارد تا علم پيدا کني كه نهي در آن وارد شده است)، بر آنچه گفتيم حمل ميشود که شما در مقام عمل، مطلق و رها هستيد؛ ولي حکم الهي در واقع، مطلق و رها نيست و با اين تحقيقي که ما کرديم، ميتوان بسياري از آيات و روايات را جمع کرد. ۵
1.الحدائق الناضرة، ج ۱، ص ۴۶.
2.نهاية الأفکار، ج ۳، ص ۲۰۱؛ نهاية الدراية، ج ۴، ص ۲۲.
3.وسائل الشيعة، ج ۱۷، ص ۳۷۳ (اللقطه، باب ۲۳)، ح ۱.
4.کتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۲۰۸، ح ۹۳۷.
5.الاُصول الأصلية، ص ۱۹ ـ ۲۰.