وحيد بهبهاني هم بياني دارد: اگر حکم جزئي از طرف شارع مقدّس وارد شود و اهل عرف از آن اطّلاع پيدا کنند و حکم ديگري هم از آن بفهمند، اين حکم دوم نيز حجّيت دارد و از جمله مفاهيم الفاظ شرع است؛ يعني همان دليلي که بر حجّيت مفاهيم الفاظ شرع دلالت دارد، بر حجّيت اين حکم جزئي دوم نيز دلالت دارد که از آن به «مفهوم موافق» تعبير ميشود؛ امّا اگر انسان بر آن حکم جزئياي که نص دارد، آگاه شود، ولي حكم جزئي ديگر به ذهن او و امثال او تبادر نکند و به ذهن نيايد، آن حکم دوم حجّيت ندارد و عمومات منع از عمل کردن به قياس و ظن، شامل آن ميشود. ۱
او سپس اضافه ميکند: قائلان به قياس و منکران آن بر عدم منع از مفهوم موافق، اتّفاق دارند.
آن اخباري که از عمل به قياس منع ميکنند، هرچند مطلق اند، ولي کسي که در اين روايات، تتبّع کند، ميفهمد كه مراد آنها از قياس، الحاق فرع به اصل جامع و مشترک برگرفته از نظر و اجتهادي است که اهل سنّت اختراع و احداث کردهاند، نه آنچه از کلام شارع استفاده ميشود، و اهل عرف و هر کسي که لغت را ميفهمد، اين معنا را ميفهمد، و اين امر، حادثي نيست که احتياج به نظر و استنباط داشته باشد. ۲
براي مثال در روايات ۳ دارد: اگر کسي با زني با علم به اين که در عدّه رجعيه است، ازدواج كند و دخول انجام گيرد، آن زن بر او حرام ابدي ميشود؛ زيرا روايات ۴ آن زن را در حکم زوجه حساب کرده است و عرف از اين روايات ميفهمد كه اگر کسي با زن شوهردار زنا کند، به حکم اولويت، وي بر او حرام ابدي ميشود و نميتواند بعدها با او ازدواج کند، و اين قياس نيست؛ بلکه فهم عرفي است. ۵
1.الرسائل الاُصولية، ص ۳۱۱.
2.همان، ص ۳۱۳.
3.وسائل الشيعة، ج ۱۴، ص ۳۴۴، (ما يحرم بالمصاهرة و نحوها، باب ۱۷)، ح ۱، ۲، ۶ و ۹.
4.وسائل الشيعة، ج ۱۵، ص ۴۳۴، (العدد، باب ۱۸) و ح۱۷، ص ۵۳۰ (ميراث الأزواج، باب ۱۳).
5.الفوائد الحائرية، ص ۱۴۹.