و ـ شيعيان کوفه پس از شهادت امام صادق عليه السلام
پس از شهادت امام صادق عليه السلام، پيروان ايشان در تعيين جانشين، اختلاف پيدا کردند. علاقه امام صادق عليه السلام به فرزندش اسماعيل، باعث شد که شيعيان گمان کنند وي جانشين امام است؛ ولي اسماعيل، پيش از وفات پدر بزرگوارشان در گذشته بود. در اين جا گروهي که معتقد بودند امام را خداوند يا پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله يا امام قبلي انتخاب ميکند، دچار مشکل شدند. در اين بخش، به دو عقيده مهمي که در اين دوران براي شيعيان بسيار بحثبرانگيز بود، اشاره خواهيم کرد.
1. ظهور عقيده بداء ميان شيعيان امامي
برخي براي رفع مشکل امامت اسماعيل، فرزند امام صادق عليه السلام، مفهوم «بداء» را پيشنهاد کردهاند. بداء، از عقايد صعب و پيچيدهاي است که از پيش از اسلام وجود داشته و در مورد آن، بحث شده است. براي مثال، يهوديان، معتقد بودند که خداي متعال از کار دست کشيده و غير از تقدير اوّل، تقدير ديگري رخ نميدهد و از اين رو، به نَسخ شرايع معتقد نيستند. ۱ در قرآن کريم به اين امر اشاره شده و اين عقيده باطل دانسته شده است:
.وَ قالَتِ الْيهُودُ يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يداهُ مَبْسُوطَتانِ ينْفِقُ کيفَ يشاءُ.۲
بداء، افزون بر روايات شيعه، در روايات اهل سنّت نيز نقل شده است. از جمله اين روايات، روايات معراج پيامبر صلي الله عليه و آله است که در آن شب، خداي متعال، نمازهاي واجب روزانه را به خواهش پيامبر صلي الله عليه و آله از 51 رکعت به هفده رکعت کاهش داد. ۳ محو کردن يا افزايش روزي و سعادت يا شقاوت انسان، طبق آيه «يمْحُوا اللَّهُ ما يشاءُ وَ يثْبِتُ» ۴ ، از امور مسلّم است و صحابه
پيامبر صلي الله عليه و آله به آن معتقد بودند؛ چنانکه اين امر را به عمرو بن مسعود نسبت دادهاند، هنگامي که از خدا ميخواستند تا آنان را سعادتمند قرار دهد، نه نگونبخت، و گفتند: خداوند رزق را محو ميکند يا در آن ميافزايد و اجل، سعادت، شقاوت، ايمان و کفر نيز چنين است. ۵
در روايتي از امام هادي عليه السلام آمده است:
بَدَا الله في اسماعيل بعد ما دلّ عليه أبو عبد الله عليه السلام و نصبه.۶
در معناي صحيح بداء بايد گفت که در اين واژه، دو معنا محتمل است: يکي ظهور و آشکار شدن (مانند آيه و بدا لهم من الله ما لم يکونوا يحتسبون و بدا لهم سيئات ما کسبوا۷ و دوم، تغيير اراده و عزم به دنبال تغيير و تجدّد علم. بداء به معناي دوم را نميتوان به خداي متعال نسبت داد و شيعه بدان معتقد نيست؛ ولي قصد شيعه از بداء، به معناي اوّل است که در روايات ائمّه عليهم السلام آمده و علما بدان تصريح کردهاند. شيخ مفيد در شرح اعتقادات صدوق رحمه الله، و سيد مرتضي در نخستين کتاب اصولي شيعه، به اين امر اشاره کرده که اصل در بداء، ظهور است؛ يعني کارهايي از خدا که در حساب و تقدير بندگان نبود، برايشان آشکار شد. ۸
در ضمن، شيعه، معتقد است که بداء در قضاي غير محتوم رخ ميدهد؛ ولي در قضاي محتوم بايد مشيت نيز با قضا همراه باشد. مرحوم خويي، قضا را به سه دسته تقسيم ميکند:
1. قضايي که مختصّ خداست و هيچ کس را بر آن آگاه نميکند که بداء در اين قسم راه ندارد؛
2. قضايي که طي آن خداي متعال به پيامبر و ملائکه خبر داده که اين امر، حتماً واقع ميشود. در اين قسم نيز بداء رخ نميدهد؛
3. قضايي که طي آن، خداي متعال به پيامبر و ملائکه خبر داده که اين امر واقع ميشود؛ ولي موقوف بر آن است که مشيت الهي بر خلاف آن قرار نگيرد، و اين، نوعي است که بداء در آن رخ ميدهد. ۹
بنا بر اين، اختلاف ميان شيعه و اهل سنّت، در صحّتِ اطلاق لفظ بداء است و نه معناي آن؛
زيرا شيعه، لفظ بداء را مانند الفاظي چون غضب و رضا، به طور مجاز بر خداي متعال اطلاق ميکند. ۱۰
1.الجذور التاريخية للغلو والغلاة، ص۱۵۷.
2.سوره مائده، آيه ۶۴.
3.دراسات في الحديث و المحدثين، ص۲۲۶.
4.سوره رعد، آيه ۳۸.
5.أجوبة مسائل جار الله، ص۱۰۰؛ الصحيح من سيرة النبي الأعظم صلي الله عليه و آله، ص۵۶.
6.الغيبة، طوسي، ص۲۰۰.
7.سوره زمر، آيه ۴۷ ـ ۴۸.
8.تصحيح اعتقادات الإمامية، ص۶۵؛ الذريعة، ج۱، ص۲۴۱.
9.البيان في تفسير القرآن، ص۳۸۷.
10.الجذور التاريخية للغلو و الغلاة، ص۱۵۷.