چنان که ديديم، بسياري از صحابه و تابعيان و اتباع آنها در کوفه سکونت داشتند و روايتهاي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در اين محيطِ مملو از راويان فرقههاي گوناگون نقل ميشد. راويان شيعي نيز در اين ميان، مشغول فعاليتهاي علمي خويش بودند. بيترديد، مکتب حديثي شيعه در کوفه، متمايز از مکتب اهل سنّت است؛ گرچه نقاط مشترک بسياري نيز ميان اين دو وجود دارد و بعضي راويان بر مرزهاي اشتراک دو فرقه ايستادهاند. اين راويان، اغلب با يکديگر ارتباطات علمي و فرهنگي فراوان داشتهاند و بيشترين تأثيرهاي دو سويه از طريق اين راويان است.
در اين بخش، منظور از راويان شيعي، کساني هستند که رجال شيعه، در کتابهاي خود، نام آنها را در شمار راويان شيعه آوردهاند، و روايات آنها در کتابهاي حديثي شيعه، نقل شده است. بر اساس اين نيز، اغلب راويان شيعه، کوفي بودهاند و همگان بر اين امر، اذعان دارند. شيخ طوسي در رجال خود، 6429 راوي ذکر کرده که البته بخشي از اين اسامي تکرارياند و برخي راويان در ذيل اصحاب دو يا چند امام نام برده شدهاند. ارقام ذيل، حاصل بررسيهاي تقريبي انجام شده در رجال الطوسي است که بر اساس نام شهرهاي آن دوران انجام شده است:
تعداد کل عنوانها: 6429 نفر؛
تعداد راويان ملقّب به شهر: 3367 نفر؛
راويان ملقّب به کوفي، الکوفي و مانند آن: 2364 نفر؛
راويان ملقّب به مدني، قمي و ديگر شهرها: 1003 نفر.
اين آمار نشان ميدهد که بيش از دو سوم راويان شيعي، کوفي بودهاند. البته برخي از پسوندهاي کوفي، مربوط به پدر يا اجداد راوي است، يا نشاندهنده تعلّق فکري راوي به اين
مکتب است؛ زيرا کوفي بودن، ملازم شيعي بودن است و بسياري از شيعيان، به اين که حتّي لقب آنها لقبي شيعي باشد، افتخار ميکردند. ۱ اين در حالي است که القاب پُرکاربرد ديگر همچون: مَدَني، بَصْري و قُمي، بين صد تا دويست راوي را شامل ميشوند و شهرهاي ديگر، همه يک يا دو رقمياند. بيشترين راويان کوفي، در ميان ياران امام صادق عليه السلام هستند. اين دوران، اوج مکتب حديثي شيعه در کوفه است و در دورانهاي پيش و حتّي بعد از آن، اين آمار، کاهش پيدا ميکند؛ زيرا از زمان صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله تا زمان امام سجّاد عليه السلام بيشتر پسوندهاي شهري، مربوط به شهرهاي حجاز (مدني، مکّي، وادي القري و...) است و در زمان امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام، پسوند کوفي به ناگاه زياد ميشود. بعد از دوران اين دو امام عليهما السلام، پسوند کوفي به تدريج کمتر ميشود و پسوندهاي ديگر شهرهاي عراق (بغدادي، انباري، موصلي و...) و پسوندهاي ايراني (قمي، رازي، مروزي، کشّي، سمرقندي) افزايش مييابند.
همچنين، بر اساس آماري که از بررسي راويان کوفي در کتاب گرانسنگ رجال النجاشي به دست آمد، از مجموع راوياني که نجاشي براي آنها الفاظ جرح و تعديل را به کار برده، 270 راوي با الفاظ «ثقه»، «ثبت»، «وجه» و يا الفاظ بالاتر، مانند تکرار لفظ ثقه، توثيق شدهاند. 63 راوي با الفاظ «ضعيف»، «غال»، «وضاع» و مانند آن، جرح شدهاند. نجاشي براي ده راوي، به وثاقت در نقل حديث يا درستي حديث حکم کرده است. پنج راوي را به نقل از ضعفا متّهم ساخته که احمد بن محمّد بن خالد برقي، نصر بن مُزاحم مِنْقري و جابر بن يزيد جُعفي از آن جملهاند. براي نُه نفر، الفاظ تعديل کمتر از وثاقت، همانند «خير»، «فاضل» و «قريب الأمر» به کار رفته و سه راوي، «کثير الرّواية» شمرده شدهاند.
بنا بر اين، ذکر تمامي راويان کوفي، کاري بيفايده است و کافي است که رجال الطوسي يا رجال النجاشي و ديگر کتابهاي رجالي مطالعه شوند، تا با انبوهي از راويان کوفي رو به رو شويم. در اين جا بهتر است با توجّه به دستهبندي شيعيان و راويان کوفه و افکار و اعتقادات هر دسته، از آنها سخن بگوييم. اين دستهبندي براي شناخت فضاي صدور و
زمينههاي پيدايش روايتهاي شيعه و عيبهاي تضعيف برخي راويان بزرگ، همچون زُراره، و مهمتر از همه، در تشخيص روايتهاي صحيح از سقيم نيز، اهميتي فراوان دارد. ۲ بر اين اساس، به نظر ميرسد که در اين زمان، حداقل شش شاخه فکري ميان شيعيان کوفه وجود داشت:
1.اعلمي در حدود دو هزار و دويست نفر را نام برده است (دايرة المعارف الشّيعية العامة، ج۱۵، ص۳۴۶ ـ ۳۹۹). البته ناگفته پيداست که اين آمار چندان دقيق نيست؛ چرا که مثلاً ابو حنيفه يا ضحّاک بن مزاحم خراساني نيز در راويان شيعي کوفي جاي گرفتهاند، چنانکه در رجال شيخ نيز ـ که منبع اصلي است ـ ، اين امر، مشهود است.
2.با اين وجود، در ميان کتب فراواني که درباره پيدايش تشيع و سير تاريخي آن پديد آمده، هيچ اشارهاي به اين مبحث نمييابيم. تنها، استاد محقّق، دکتر سيد حسين مدرسي در برخي کتب خويش (مقدمهاى بر فقه شيعه؛ کليات وکتابشناسى، مترجم: محمّد آصف فکرت، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى، ۱۳۶۸، ص۳۰ـ ۳۳؛ مکتب در فرآيند تکامل، البته به شکل پراکنده؛ ميراث مکتوب شيعه، فصل دوم، ص۶۷ و۱۲۰و۱۳۰و...) به صورت پراکنده به برخي از شاخههاي موجود از دوران امويان اشاره کرده و برخي از اعتقادات آنان را برشمرده است. ما با حفظ امانت از ايشان و افزودن شاخهها و عنوانهاي نو و نيز مصداقهاي جديد و بعضي استدلالهاي لازم، به اين دستهها اشاره ميکنيم.