173
مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)

1. هشام بن حَکَم (م 179 ق)

هشام بن حَکَم، از موالي کوفي الاصلي بود که در شهر واسط بزرگ شد و سپس به بغداد رفت. هشام را مي‌توان بزرگ‌ترين متکلّم شيعه در عصر امامت دانست. وي براي تجارت کرباس به بغداد مي‌رفت و مدّتي در آن جا سکني گزيد. هشام، در آغاز از پيروان جَهم بن صفوان بود؛ ولي هنگامي که با امام صادق عليه السلام آشنا شد و شاگردان فراوان، هيبت، حُسن بيان و شيريني کلمات آن حضرت را ديد، مذهب خود را رها کرد و به امام عليه السلام پيوست. امام صادق عليه السلام نيز که هشام را از قبل مي‌شناخت، به شيوه خود سؤالي از وي پرسيد که او نتوانست جوابي بدهد. بدين طريق، راه حق را شناخت و از خواصّ و بزرگ‌ترين اصحاب آن حضرت شد. ۱
پس از آن، هشام از شاگردان خاصّ امام صادق و امام کاظم عليهما السلام بود که بر اثر تربيت امام صادق عليه السلام، به برجسته‌ترين متکلّم شيعي عصر خود، بلکه سه قرن نخستين تاريخ شيعه، تبديل گشت. هشام، در نقل روايات ثقه، و در امر امامت، بهترين محقّق خوانده شده است. ۲

ويژگي‌هاي علمي و وثاقت

هشام، جوان‌ترين و در عين حال برجسته‌ترين متکلّم دوران ائمّه عليهم السلام بود که با آراي دقيق و مناظرات موفّقيت‌آميز خود، تأثير بسياري بر جامعه شيعي زمان خود و زمان‌هاي بعد بر جاي نهاد. به طوري که هارون الرشيد مي‌گفت: زبان هشام از هزار شمشير در جان مردم،
کارسازتر است. ۳ هشام از متکلّمان حاذق و بويژه در مبحث امامت ـ که مهم‌ترين تفاوت شيعه با مخالفان است ـ استادي تام بوده و امام صادق عليه السلام وي را در مناظرات مربوط به امامت، بر ديگران مقدّم مي‌کرده است. ۴
ابن نديم، قدرت وي را در کلام اين چنين وصف مي‌کند:
من متکلّمي الشّيعة، مِمَّن فَتَّقَ الکَلامَ في الإمامَةِ، و هذَّب المذهب بالنَّظر. ۵
از هشام پرسيدند که: آيا معاويه در جنگ بدر شرکت داشت؟ گفت: «آري، از آن طرف»؛ ۶ ، يعني در طرف مشرکان.
شهرستاني مي‌نويسد:
هشام بن حکم، دانشمندي عميق در مباني ديني است و پيروزي‌هاي او بر معتزله، قابل انکار نيست. وي بالاتر از تهمت‌هايي است که دشمنان بر وي وارد مي‌کنند و پايين‌تر از تشبيهي است که اظهار مي‌کند. ۷
هشام بن حکم، در بحث عصمت ائمّه عليهم السلام نظرات اساسي داشته و از بنيان‌گذاران اين مبحث در شيعه است، به طوري‌که محمّد بن ابي عُمَير مي‌گويد: «در طول هم‌نشيني با هشام، از هيچ بحثي مانند مبحث عصمت ائمّه از وي بهره نبردم». ۸
هشام در علم کلام و فنّ مناظره تا آن جا شهرت يافت که يحيى بن خالد برمکى، وزير مقتدر هارون الرشيد، او را به رياست و مقام داورى در مجالس مناظره متکلّمان برگزيد. هارون الرشيد بر اين باور بود که زبان هشام، از هزار شمشير در قلب مردم بيشتر اثر دارد. ۹ برخي از مناظره‌هاي او در مباحث «ضرورت نياز مردم به حجّت»، «برتري علي عليه السلام نسبت به خلافت»، «برتري علي عليه السلام بر همه امّت پيامبر صلي الله عليه و آله»، «اثبات واجب بودن موالات علي عليه السلام»، «لزوم اطاعت از امام حق» و... در کتاب‌هاي روايي و تاريخي گرد آمده است. ۱۰
هشام از سوي مخالفان، به عيب گذاشتن بر علي عليه السلام متّهم شد و حتّي ادّعا شد که وي محبّ اهل بيت عليهم السلام نبود، بلکه قصد نابود کردن ارکان اسلام و توحيد و نبوّت را داشت. ۱۱ وي به همراه برخي ديگر از متکلّمان شيعه، به تشبيه و تجسيم متّهم شدند. ابن حزم معتقد است که هشام بن حکم در مناظره خود با ابو ‌هُذَيل گفت: خدا طول دارد و آن هفت شبر است. ۱۲ ابن حجر نيز هشام را از مجسمه خوانده است. ۱۳ بغدادي، هشام را رهبر فرقه‌اي به نام «هشاميه» مي‌داند که خدا را به انسان تشبيه کردند و او را داراي جسم و طول و عرض دانستند. ۱۴
اين اتّهامات از دوران امامت مطرح بوده و ائمّه عليهم السلام که متوجّه سوء استفاده مخالفان از اين رأي بودند، با اين نظر مخالفت مي‌کردند، ۱۵ هرچند در فرصت‌هاي مناسب، او را از اعتقاد به تشبيه برکنار مي‌خواندند.
به نظر مى رسد آنچه به هشام نسبت داده شده، ساخته دست معتزله است؛ زيرا هشام ده‌ها کتاب نوشته است که اسامى آنها در فهرست نجاشي و شيخ طوسى و ابن نديم، معالم العلماء ابن شهر آشوب و ... موجود است و مطالبى که به هشام نسبت مى دهند، هيچ يک به کتاب‌هاى او استناد ندارد که مثلاً او در فلان کتاب، قائل به تجسيم و تشبيه است. برعکس، هشام، آثاري مانند کتاب التوحيد و کتبي در ردّ بر زنادقه و ثنويون ۱۶ دارد که نشان‌دهنده خلاف گفته اين عدّه است.
ابن راوندى، علّت دشمنى جاحظ با هشام را در کتاب فضلية المعتزلة، مناظرات هشام با ابو هُذَيل علاف مي‌داند که سبب شد جاحظ، مطالبى بر ضدّ هشام بنويسد تا به اين ترتيب، انتقام استادش را از هشام بگيرد. ۱۷ احمد امين نيز به اين مطلب اشاره دارد که جاحظ در انتقام از هشام، و در نقد او به خاطر تعصّب نسبت به معتزله، تندروي کرده است. ۱۸
نظر مرحوم مفيد درباره هشام چنين است:
ما آنچه را معتزله عليه هشام بن حکم حکايت کرده‌اند، صحيح نمي‌دانيم و معتقديم که همه اين سخنان به خاطر دشمني آنان با هشام است ... ما هيچ کتاب يا مجلسي در اثبات اين امر نداريم و سخنان او در اصول امامت بر ضدّ آنچه دشمنان از وي نقل کرده‌اند، دلالت مي‌کند. ۱۹
برخي از محقّقان چنين گفته‌اند که ـ بر فرض صحّت چنين سخناني ـ هشام با به کار بردن لفظ جسم درباره خداوند، قصد بيان يک نظريه تشبيهي نداشته است؛ بلکه وي جسم را با شيء، هم‌معنا و به اصطلاح «مساوق» مي‌دانسته و از آن، موجود را اراده مي‌کرده است. ۲۰

1.الامام الصادق عليه السلام و المذاهب ا?ربعة، ج۳، ص ۸۰ ـ ۸۱ .

2.رجال النجاشي، ص۴۳۴، ش۱۱۶۴.

3.المجلس الأعلى للشئون الإسلامية ص۲۲۲.

4.اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۵۶.

5.الفهرست، ابن نديم، ص۲۲۳.

6.همان، ص ۲۳؛ الأعلام زرکلي، ج۸، ص۸۵ .

7.الملل والنحل، ج۱، ص۱۸۵.

8.علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۴؛ معاني‌الأخبار، ص۱۳۳.

9.ر.ک: الفهرست، طوسي، ص۲۵۹، ش۷۸۳؛ الأعلام، زِرِکْلي، ج۸، ص۸۵ .

10.ر.ک: الامام الصادق عليه السلام و المذاهب الاربعه، ج۳، ص۸۴ـ ۸۸ .

11.همان، ص۹۰ ـ ۹۱.

12.سير أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۴۳.

13.لسان الميزان، ج۶، ص۱۹۴.

14.الفرق بين الفرق، ص۱۳۹.

15.الفصول المهمّة في اُصول الأئمّة، ج۱، ص۱۴۷ و۱۸۷.

16.رجال النجاشي، ص۴۳۳، ش۱۱۶۴.

17.ر.ک: الامام الصادق عليه السلام و المذاهب ا?ربعة، ج۳، ص۹۲ـ ۹۶.

18.ضحي ا?سلام، ج۳، ص۲۷۸.

19.اوائل المقالات، ص۵۵ .

20.ر.ک:‌ مقولة جسم لا کالاجسام بين موقف هشام بن الحکم و مواقف ساير أهل الکلام، ش۱۹، ص۷ـ ۱۰۸.


مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
172
  • نام منبع :
    مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
    قیمت :
    40000 ریال
تعداد بازدید : 127702
صفحه از 352
پرینت  ارسال به