آثار و روايات
آنچه در کتب شيعه از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده، بحثي گسترده ميطلبد که از آن، بسيار سخن رفته است؛ امّا با وجود راويان و روايات و فتاواي فراوان ايشان در کتابهاي شيعه ـ که از طريق اهل بيت عليهم السلام نقل شده ـ ، روايات و فتاواي امير المؤمنين عليه السلام در کتابهاي اهل سنّت، اندکاند. ابن کثير، در جامع المسانيد و السنن، 1094 روايت براي امير مؤمنان عليه السلام برشمرده است که بسياري از آنها تکرارياند. ۱ ايشان در زمره مکثّران حديث اهل سنّت قرار ندارد، يعني تعداد روايات وي از امير المؤمنين عليه السلام به هزار روايت نميرسد. ۲ دانشمندان اهل سنّت، دو علت براي اين امر ذکر کردهاند:
1. برخي از عالمان تندرو همچون ابن القيم، افراط شيعيان در فضايل و روايات ايشان و دروغ بستن آنها بر ايشان را علّت کمي فتاواي منقول از علي عليه السلام ميدانند. ابن القيم، بر اين باور است که شيعيان، با دروغ بستن بر علي عليه السلام، علم ايشان را ضايع کردند، از اين رو، اصحاب حديث، بر روايات و فتاواي رسيده از ايشان اعتماد نميکنند، مگر اينکه از طريق اهل بيت او يا اصحاب ابن مسعود (همچون: عبيده سلماني، شُريح قاضي، يا ابو وائل) نقل
شده باشد، و علي عليه السلام، خود، از نيافتن حاملي براي علم خويش شکايت ميفرمود. ۳
بي ترديد، اين سخن، با واقعيتْ تطبيق ندارد؛ زيرا شيعيان، آنچه را از آن حضرت نقل ميکنند که از اهل بيت ايشان شنيدهاند، مگر اهل بيت ايشان، به غير از باقر و صادق عليهما السلام و ديگر ائمّه عليهم السلام کيستاند؟
2. برخي از دانشمندان معتدل، همچون ابو زهره، معتقدند که حکومت اُموي، آثار و فتاواي علي عليه السلام را از ديدگان مردمْ پنهان ميکردند، و معقول نيست که علي عليه السلام را بر منابر، لعن کنند و در عين حال، روايات او را نقل کنند. ابو زهره، عقيده دارد که: عراقي که علي عليه السلام در آن به سر ميبُرد و علم او در آن جا منتشر ميشد، در تسلّط حاکمان و قُلدران اُموي بود. آنان جلوي نشر احاديث ايشان را گرفته بودند و شکّ و ترديد در ميان آنها ميانداختند. تا جايي که کنيه «ابو تراب» را ـ که پيامبر صلي الله عليه و آله بر وي نهاده بود و او از اين کنيه، به وجد ميآمد ـ به مثابه راهي براي تنقيص ايشان ميپنداشتند.
سخن ابو زهره، سخن درستي است که با شواهد متقن ديگري، تأييد ميشود. از جمله، ابن ابي الحديد، از مدائني نقل ميکند که معاويه در نامهاي رسمي به عمّال خود در سرتاسر بلاد اسلامي، دستور داد تا از نقل فضايل علي عليه السلام جلوگيري کنند و هر کس چيزي در فضيلت وي نقل کرد، ذمّه از او برداشته شده است و کوفه، چون مرکز شيعيان بود، بيشترين سختي را تحمّل کرد. ۴ طبيعي است در جامعهاي که سخن گفتن از علي عليه السلام جرم است، نميتوان روايت و فتوا از ايشان نقل کرد.
البته طول عمر بيشتر صحابهاي که روايات زيادي از آنان نقل شده، ميتواند علّت مهمي بر اين امر نسبت به امير المؤمنين عليه السلام يا ابن مسعود ـ که از مکثّران حديث نيست ـ باشد.
1.همان جا.
2.مکثّران حديث عبارتاند از: ابو هريره (۵۳۷۴ روايت)؛ عبد الله بن عمر (۲۶۳۰ روايت)؛ انس بن مالک (۲۲۸۶ روايت)؛ عبد الله بن عبّاس (۱۶۶۰ روايت)؛ جابر بن عبد الله (۱۵۴۰ روايت)؛ ابو سعيد خدري (۱۱۷۰ روايت)؛ عايشه (۲۲۰۸ يا ۲۲۱۰ روايت). در اين باره، ر.ک: علم الحديث، ص۳۲ـ ۳۴ (به نقل از: تدريب الراوي، ص۲۰۵).
3.فتح الملک العلى، ص۱۵۵؛ المدخل إلي فقه الإمام عليرضي الله عنه، ص۲۴ (به نقل از: أعلام الموقعين، ج۱، ص۲۱).
4.شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج۱۱، ص۴۴ .