57
مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)

مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
56

چهار. ورقاء‌ بن عمرو ‌بن کليب شيباني يشکري کوفي مروزي (م حدود 160 ق)

وي محدّث و مفسّري است که در درجه اوّل، بر تفسير مجاهد به روايت ابن‌ ابي نَجيح تکيه دارد. طبرسي و ثعلبي، از تفسير وي بهره گرفته‌اند. ذهبي، او را پيشوا و حجّت و شيخ اهل سنّت، وصف کرده است. احمد بن حنبل و يحيي بن معين، تفسير وي را بر تفسير شيبان از قتاده، ترجيح داده‌اند. ۱

1. مکتب فقهي اهل سنّت پس از عصر صحابه

در نيمه دوم قرن اوّل هجري و در موازات مکتب مدينه، در عراق، مکتب ديگري به مرکزيت کوفه تأسيس شد و به رقابت با مکتب مدينه پرداخت. اين مکتب، به سبب تلاش‌هاي فقهاي آن، مقامي والا و شهرتي فراوان پيدا کرد، و گرچه به مکتب مدينه و شهرت آن دست نيافت، امّا در قرن دوم هجري و بخصوص در زمان ابو حنيفه و ياران و شاگردان وي، مرکزيت خود را در فقه و حديث، به اثبات رسانيد. مکتب فقهي کوفه را همواره در برابر مکتب مدينه و به عنوان «اهل رأي» مي‌شناسيم. اختلافات فقهي اين دو مکتب، به قدري زياد است که فضل بن شاذان، بخشي از کتاب الإيضاح خود را به ذکر اختلاف ميان عراقيان و حجازيان اختصاص داده است. ۲
مکتب رأي در کوفه، به دو دليل به وجود آمد: يکي اين که کوفه، شهري تازه‌تأسيس و نزديک به تمدّن‌هاي بزرگ آن زمان بود و گروه‌هاي مختلف ديني و مذهبي‌اي، در آن زندگي مي‌کردند که اغلب سؤالات ديني، اقتصادي، جنايي و پرسش‌هاي نوظهور فراواني داشتند؛ دليل ديگر، اين که کوفه از مدينه و حجاز، فاصله زيادي داشت و روايات متناقض پراکنده در جامعه آن روز عراق، قابل اطمينان نبودند. بنا بر اين، فقها و علماي آن روزگار، به رأي و اجتهاد روي آوردند تا براي سؤالات مردم تازه‌مسلمان شده مملو از پرسش، جواب داشته باشند. ۳
اوّلين صحابه‌اي که رأي را بنا کرد و به اجتهاد، دستور ‌داد، خليفه دوم بود. ۴ مي‌گويند وقتي عمر، گروهي از انصار را به کوفه مي‌فرستاد، آنها را از روايت زياد نهي مي‌کرد و مي‌گفت: «شما به سوي قومي مي‌رويد که دل‌هايشان براي قرآن در جوشش است، پس نزد شما مي‌آيند و مي‌گويند: اصحاب محمّد آمدند و از شما درباره حديث مي‌پرسند. پس، از پيامبر صلي الله عليه و آله کم روايت کنيد». ۵ چنين نهي‌هايي از سوي خلافت، دلايل نياز به اجتهاد را تأکيد مي‌کرد و آن را افزايش مي‌داد.
دانشمندان اهل سنّت، اجتهاد را در جايي صحيح دانسته‌اند که نصّي نباشد و از عُمر نقل کرده‌اند که هر جا سنّت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وجود داشته باشد، اجتهاد، جايز نيست. ۶ امّا برخي دانشمندان معاصر، نشان داده‌اند که عُمر، رأي را در ميداني فراخ‌تر از اين به کار مي‌گرفت (يعني فراتر از جايي که نصّ نبود). ۷
آقاي خالد محمّد خالد نوشته است:
عمر بن خطّاب، چون مصلحت اقتضا مي‌کرد، نصوص قرآن و حديث را يکسر به کنار مي‌نهاد و بدانها توجّه نمي‌کرد. بدين سان، در حالي‌که قرآن، بهره‌اي از زکات را از آن «مؤلّفة قلوبهم» مي‌داند، و به مقتضاي آن پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و ابو بکر عمل کرده بودند، عمر، از آن، روي برتافت و گفت که ما براي اسلام آوردن، چيزي نمي‌دهيم (هر که مي‌خواهد، اسلام بياورد و آن که نمي‌خواهد، کفر بورزد). ۸
با ورود ابن مسعود به کوفه و اجتهادات وي، مکتب «رأي» در کوفه تقويت شد و پس از او فقهاي دوران تابعيان، همچون ابراهيم نخعي و شاگرد وي حمّاد بن سلمه، اين راه را ادامه دادند تا آن که ابو حنيفه ـ رهبر مکتب قياس ـ ، آن را به اوج رسانيد. طبيعي بود که اصحاب مکتب قياس، در تحمّل حديث، سختگيري ‌کرده، روايات اندکي را نقل مي‌کردند. ابو يوسف، شاگرد ابوحنيفه، معتقد است که تنها احاديثي را که عموم مي‌شناسند، بايد نقل کرد و از روايات شاذ، بايد پرهيز کرد. ۹
اهل کوفه، عبد الله بن مسعود و اصحاب وي را فقيه‌ترين مردم مي‌دانستند و معتقد بودند که آنان در تحقيق، به آخرين مرتبه رسيده‌اند و قلوب آنها به اصحاب خودشان تمايل داشت. ابوحنيفه مي‌گفت:
حمّاد، فقيه‌تر از زهري، و ابراهيم، فقيه‌تر از سالم است، و اگر فضل صحابيت نبود، مي‌گفتم که علقمه، فقيه‌تر از ابن عمر است.
کوفيان تا مي‌توانستند فتاواى ابن مسعود و قضاوت‌هاي علي عليه السلام را جمع کردند و با آثار اصحاب خود، همان طور عمل کردند که اهل مدينه عمل مي‌کردند و قلوب آنان تحمّل بررسي و جمع اقوال علماي ديگر شهرها را نداشت. آنان داراي تيزهوشي و حدس و سرعت انتقال ذهن از چيزي به چيز ديگر بودند و به سرعت، جواب مسائل را مطابق با اقوال اصحاب خود به دست مي‌آوردند. از اين ‌رو، فقه را بر مبناي قاعده تخريج، پياده کردند. ۱۰
نزاع در مباني استنباط مسائل فقهي، سنّت، اجماع، قياس و ... بين اهل رأي (صاحب قياس) و اهل حديث (صاحب آثار) در دوره تابعيان آغاز شد و به دوره‌هاي بعدي منتهي گشت. اِعمال رأي اغلب، ميان اهل عراقْ شايع بود و عمل به حديث، در بين اهل حجاز. مي‌گويند که ربيعة ‌بن فرّوخ (ربيعة الرأي) از سعيد ‌بن مسيب (از بزرگان فقهاي مدينه)، پرسيد: ديه يک انگشت زن چيست؟ گفت: ده شتر. گفت: دو انگشت؟ گفت: بيست شتر. پرسيد: سه انگشت؟ گفت: سي شتر. پرسيد: چهار انگشت؟ گفت: بيست شتر. پرسيد: جرح که زيادتر شد، ديه کمتر مي‌شود؟ سعيد از او پرسيد: آيا تو عراقي هستي؟ گفت: نه؛ بلکه جاهلي متعلّم يا عالمي جستجوگر هستم. سعيد گفت: اين، سنّت است. ۱۱
البته بايد به دو نکته توجّه داشت: يکي اين که گرايش فقهاي عراق به رأي يا مدينه به حديث، گرايش غالب بوده است، نه اين که همه آنان از اين قاعده پيروي کنند و اهل مدينه، احياناً به رأي، و اهل عراق به حديثْ عمل کرده‌اند. نکته بعدي، اين که ابو زهره در تاريخ مذاهب فقهي، اشاره کرده است که رأي غالب بر فقهاي عراق، رأي مستند به قياس و رأي فقهاي مدينه، رأي مستند بر مصالح بوده است. ۱۲
برخي از مشهورترين فقهاي تابعي در کوفه، عبارت‌اند از:

1.تهذيب التهذيب، ج ۱۱، ص ۱۱۳، ش ۲۰۰.

2.ا?يضاح، ص۵۰ ـ ۵۳.

3.البته همه اين مشکلاتْ از نظر شيعه، به دليل آن است که از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي نشد و مردم، همچون گلّه بي‌چوپان بودند.

4.فتح الباري، ج۱۳، ص۲۴۴.

5.سنن الدارمي، ج۱، ص۸۵.

6.الفصول في الاُصول، ج۳، ص۳۴۶.

7.«منع تدوين حديث؛ رازها و رمزها»، علوم حديث، ش۸ ، ص۳۳ ـ ۳۴ (به نقل از: فجر الإسلام، ص۲۳۶ـ ۲۳۸).

8.همان جا (به نقل از: الديمقراطية ابداً، ص۱۵۵).

9.كتاب الأم، ج۷، ص۳۵۸.

10.الإصابة، ج۱، ص۵۹.

11.تحفة الفقهاء، ج۳، ص۱۱۴ـ ۱۱۵؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۲۲۲.

12.به نقل از: تاريخ فقه و فقها، ص۶۲.

  • نام منبع :
    مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
    قیمت :
    40000 ریال
تعداد بازدید : 127673
صفحه از 352
پرینت  ارسال به