پنج. محمّد بن عبد الرحمان بن ابي ليلي انصاري (م 148 ق) ۱
وي علّامه فقيه و قاضي کوفه ۲ بود. به گفته عِجْلي، ابن ابي ليلي، صاحب سنّت، صدوق، جائز الحديث، قاري و عالم به قرآن بود. وي قرآن را بر برادرش عيسى تلاوت کرد و تلاوت خود بر علقمه را بر شَعْبي عرضه کرد. همچنين بر مِنْهال تلاوت ميکرد. ۳ حمزه زيات، قرآن را بر وي قرائت ميکرد و ميگفت: «ما زيبايي قرآن را از ابن ابي ليلي فرا گرفتيم». ۴
اوّلين بار، يوسف بن عمر ثقفي (از عمّال بني اميه) او را به قضاوت گماشت و در هر ماه، صد درهم برايش مقرّر کرد. ۵ وي قضاوت را در اين زمان و در دوران بني عبّاس بر عهده داشت؛ ۶ قضاوتي که بازار و داخل شهر کوفه شامل ميشد. ۷
جدّ وي، ابو ليلي، از اصحاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و پدرش از ياران علي عليه السلام بوده است؛ ۸ امّا علي رغم آن که شيخ طوسي، نام او را در اصحاب امام صادق عليه السلام آورده ۹ و ابن داوود او را ممدوح دانسته است، نميتوان وي را شيعه به شمار آورد؛ زيرا رواياتي در ذمّ وي وجود دارد. در روايتي از امام صادق عليه السلام، وي به دليل اين که در احکام قضاوت از علي عليه السلام پيروي نميکرد، نکوهش شده است. ۱۰
مرحوم خويي، رواياتي را که در ذمّ وي وجود دارد، جمعآوري کرده ۱۱ و نتيجه گرفته است که: دليلي بر ناصبي بودن وي نداريم؛ امّا مدحي نيز براي او وجود ندارد. ۱۲ با اين حال،
رواياتي وجود دارند که طبق آنها وي را ميتوان ممدوح دانست. در روايتي ديگر، اين گونه نقل شده است که وي حکم خود را به خاطر قضاوت ديگري که محمّد بن مسلم از امام صادق عليه السلام، از امير مؤمنان عليه السلام مشاهده کرد، برگردانيد. ۱۳ اين موضع در روايتي ديگر، باز از محمّد بن مسلم، تقويت شده است. ۱۴
درباره وثاقت و حفظ ابن ابي ليلي، اقوالْ متناقض است. برخي وي را ستودهاند و برخي جرح کردهاند. جالب آن است که حکّام و قضات آن دوره، ابن ابي ليلي را بسيار ميستودند. هنگامي که از منصور درباره فقيهترين عالم کوفه پرسيدند، گفت: «قاضي آن، ابن ابي ليلي». حفص قاضي گفته است:
در بزرگي ابن ابي ليلي، همين بس که قرآن را نزد ده شيخ بزرگ قرائت کرد.
بُشر بن وليد از قاضي ابو يوسف نقل ميکند که ميگفت:
هيچ قاضياي فقيهتر، حقگوتر و امانتدارتر از ابن ابي ليلي نيست. ۱۵
در مقابل، محدّثان و رجاليان، وي را به سوء حفظ متّهم کردهاند. از شعبه نقل شده است که هيچ کس را در حفظ، بدتر از ابن ابي ليلي نديدم. علّت اين امر هم به گفته ابو حاتم، اشتغال وي به قضاوت است. ۱۶ احمد بن حنبل نيز وي را «مضطرب الحديث» عنوان کرده است ۱۷ و احمد و يحيي بن معين، از او روايت نميکردند. ابن ابي ليلي به وهم و خطا نيز متّهم شده است. ۱۸
از دلايل ديگر اتّهامات وي آن است که او نقل از کسي که نبيذ نمينوشيد را جايز نميدانست. گر چه کوفيان در آن دوره، نوشيدن نبيذ را جايز ميدانستند و تنها از مسکر آن پرهيز ميکردند، امّا اعتقادي اين چنين، غلو دانسته شده است. ۱۹ شايد بهترين قول درباره وي قول ساجي است که عقيده دارد: وي «سيئ الحفظ» است؛ امّا دروغ عمدي نميگفت. در
قضاوت، ممدوح است؛ امّا در حديثْ حجّت نيست.
ابن ابي ليلي در فقه، بخصوص در قضاء، از عالمان برجسته است؛ ولي در حديث، ضعيف به شمار ميآيد، همان طور که احمد بن حنبل، فقه او را از حديثش بهتر ميدانست. ابن ابي ليلي، معاصر با ابو حنيفه و چند سالي از او بزرگتر بود. فقه وي همچون فقه ابو حنيفه است؛ ۲۰ يعني فتوا بر اساس رأي و قياس؛ ۲۱ امّا بين آن دو، ناسازگاريهايي بر سر مسائل فقهي وجود داشت ۲۲ و وي به همراه شريک، سفيان ثوري و حسن بن صالح، در بسياري از نظريههاي فقهي، با ابو حنيفه مخالفت ميکردهاند. ۲۳
1.۱. التاريخ الکبير، ج۱، ص۱۶۲.
2.تهذيب الکمال، ج۲۵، ص۶۲۲؛ سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۱۰.
3.سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۱۱.
4.معرفة الثقات، ج۲، ص۲۴۴
5.همان جا؛ تهذيب الکمال، ج۲۵، ص۶۲۶.
6.معرفة الثقات، ج۲، ص۲۴۶.
7.همان، ص۳۳.
8.همان، ص۲۴۴ـ ۲۴۵.
9.رجال الطوسي، ش۴۱۸۵.
10.تهذيب ا?حکام، ج۶، ص۲۲۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۳.
11.معجم رجال الحديث، ج۱۷، ص۲۲۹ـ ۲۳۱.
12.همان، ص۲۲۸.
13.تهذيب الاحکام، ج۶، ص۲۹۱، ح۱۳.
14.همان، ج۷، ص۶۶، ح۲۶.
15.سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۱۴.
16.تهذيب الکمال، ج۲۵، ص۶۲۶.
17.ضعفاء الکبير، ج۴، ص۱۰۰.
18.ر.ک: کتاب المجروحين، ج۲، ص۲۴۴.
19.سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۱۲.
20.همان، ص۳۱۱.
21.معرفة الثقات، ج۲، ص۲۴۶.
22.تاريخ بغداد، ج۱۳، ص۳۵۰.
23.الکامل في ضعفاء الرجال، ج۲، ص۳۱۰؛ تاريخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷۰.