87
مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)

2. تشيع در نگاه دانشمندان رجالي اهل سنّت

بايد توجّه داشت که وقتي رجاليان اهل سنّت، از شيعه سخن مي‌گويند، منظور، شيعه اعتقادي يا تعريف اصطلاحي شيعه نيست؛ بلکه آنان مفهومي عام از شيعه را مدّ نظر دارند. مثلاً ذهبي در ميزان الاعتدال، براي شيعيان، واژه‌هاي متفاوتي به کار برده است: «يتشيع»، «فيه تشيع»، «فيه تشيع يسير»، «شيعي»، «رافضي»، «شيعي جَلد»، «رافضي جلد»، «رافضي کذاب»، «من غلاة الشيعة»، «من عتق الشيعة» و ... . اين الفاظ، همه مفهوم عامّي از شيعه هستند و تفاوت آنها در شدّت و ضعف تشيع است. غالب اين افراد، کساني بوده‌اند که به طعن در صحابه ۱ اعتقاد داشته و يا روايات فضايل شگفت‌آوري نقل کرده‌اند. ۲ به هر حال، ذهبي، تشيع را به معناي اصطلاحي آن به کار نبرده است.
شاهد سخن، آن که وي در شرح حال «ابان بن تَغْلِب» مي‌گويد:
شيعي جَلد، لکنّه صَدوق، فلنا صِدقُه وعليه بِدعَتُه وقد وثّقه أحمد بن حنبل وابن معين وأبو حاتم وأورده ابن عدى وقال: کان غاليا في التشيع. وقال السّعدى: زائغ مجاهر.
وي در ادامه، در پاسخ به اين سؤال که «اگر کسي بپرسد: چگونه مبتدعي توثيق شده است و حد ثقه عادل چيست؟»، مي‌گويد:
بدعت بر دو نوع است: بدعت صغرا، مانند غلوّ تشيع يا تشيع بدون غلوّ و تحريف، که بسياري از تابعيان و تابعيانِ تابعيان، علي رغم دين و ورع و صداقت، بر اين عقيده بوده‌اند و اگر حديث اين افراد را رد کنيم، همه آثار نبوي از بين مي‌رود و اين، فسادي آشکار است؛ و بدعت کبرا، مانند رفض کامل و غلوّ در آن، و اهانت به ابو بکر و عمر، و دعوت به اين عقيده. ما به روايت اين افراد، احتجاج نمي‌کنيم و مورد احترام نيستند. من فرد صادق و مورد اعتمادي در اين گروه نمي‌شناسم؛ بلکه دروغ، لباس زيرين آنهاست، و تقيه و نفاق، رويه لباسشان. پس چگونه روايت چنين فردي پذيرفته شود! حاشا وکلاّ!.
آن گاه تعريف ديگري از شيعه غالى بيان مي‌کند:
شيعه غالى، در زمان و عرف قدما، کسي است که درباره عثمان و زبير و طلحه و معاويه و گروهي از کساني که با عليرضي الله عنه جنگيدند، بدگويي کند و در زمان و عرف ما کسي است که اين بزرگان را تکفير کند و از شيخين بيزاري جويد. اين شخص، فردي گم‌راه و خطاکار است [و ابان بن تَغْلِب هرگز متعرّض شيخين نمي‌شد؛ بلکه علي را افضل از آن دو مي‌دانست]. ۳
از سخنان ذهبي بر مي‌آيد که وي ابان بن تَغْلِب را شيعه غالي نمي‌داند، حال آن که ابان، از راويان بزرگ و از شيعيان اعتقادي است و چنان که ديديم، اوّلين تعريف از شيعه اعتقادي را وي ارائه مي‌دهد.
ابن حجر مي‌نويسد:
تشيع، عبارت است از محبّت و دوستي علي، و مقدّم دانستن وي بر ساير صحابه (غير از ابو بکر و عُمَر)؛ امّا اگر کسي علي را بر ابو بکر و عمر مقدّم بدارد، در تشيع خود، غالي است و عنوان رافضي بر او اطلاق مي‌شود و در غير اين صورت، شيعه است. حال اگر چنين فردي، سبّ و شتم صحابه را نيز بيفزايد، يا به کينه خود نسبت به آنان تصريح کند، غالي است، و اگر به رجعت نيز معتقد باشد، در غلوّ خود از حد گذرانده است. ۴
انتساب به تشيع، بسياري از بزرگان اهل سنّت را نيز شامل شده است. شافعي، ۵ محمّد بن جرير طبري (مورّخ و مفسّر مشهور)، ۶ احمد بن حسين بيهقي (صاحب السنن)، ۷ و عبد الرزّاق بن هُمام (مؤلّف المصنف) ۸ از اين دسته‌اند. اين قضيه، مشهور است که شافعي در هنگام حج گريه مي‌کرد و مي‌گفت:
يا راکباً قف بالمحصّب من منىو اهتف بقاعد خيفنا و الناهض
سحراً إذا فاض الحجيج إلى منىفيضاً کملتطم الفـرات الفائض
إن کـان رفضاً حبّ آل محمّدفليشهد الثـقلان أنّي رافـضي.۹
و نيز گفته است:
إذا فـي مجلس ذکـروا عـلياًو سبطيه و فاطمة الزکية
فأجرى بعضهم ذکرى سواهمفـأيقن أنّـه لسلـقلقيـة.۱۰

1.ميزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷ (ابراهيم بن حکم) و ص۱۳۹ (احمد بن محمّد بن السري) و ج۲، ص۳۷۹ (عباد بن يعقوب) و ج۴، ص۴۹۰ (ابو اسرائيل المُلائي).

2.همان، ج۱، ص۶۳ (ابراهيم بن محمّد بن ميمون) و ص۴۵۰ (حبة بن جوين عُرَني) و ج۳، ص۳۴۰ (فرات بن اَحنف).

3.همان، ج۱، ص۵.

4.فتح الباري، ص۴۶۰.

5.تاريخ دمشق، ج۵۱، ص۲۹۹.

6.ميزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹۹.

7.معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۸.

8.ميزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.

9.کتاب الأم، شافعي، ج۱، ص۱۴؛ سير أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۵۸.

10.نظم درر السمطين في فضائل المصطفي والمرتضي والبتول والسبطين، ص۱۱۱.


مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
86

1. تشيع اعتقادى و سياسى

برخى از محقّقان، مفهوم تشيع را به دو بخش اعتقادى و سياسى تقسيم کرده اند و به تبيين جداگانه آنها پرداخته اند. در نظر اينان، شيعه اعتقادى، کسى است که اولاً در بُعد کلامى به خلافت بلا فصل على عليه السلام اعتقاد داشته باشد و ثانياً در بُعد فقهى، مشروعيت انحصارى مرجعيت علمىِ امير مؤمنان عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام را بپذيرد، نه آن که آنها را مانند صحابه و تابعيان ديگر، تنها داراى حقّ اِفتا بداند. در نگاه شيعه اعتقادى، حقّ اظهار نظر نهايى در بيان احکام فقهى، تنها به على عليه السلام و ائمّه عليهم السلام تعلّق دارد؛ امّا تشيع سياسى، آن است که شخص، بدون اعتقاد به مبانىِ فکرى شيعه، در جهت درگيرى هاى سياسى، از رهبرى اهل بيت عليهم السلام در مبارزه با ظلم و بيداد خلفا حمايت کند. ۱ طبق اين تعريف، بسيارى از زيديه که در قيام‌هايى همچون قيام زيد و فرزندش يحيى، عليه حکومت اُموى شرکت جسته يا از آن جانبدارى کردند، شيعه سياسى به شمار مى آيند.
شيعه، تا مدّت‌ها نوعي گرايش سياسي ضدّ نظام موجود دانسته مي‌شد (شيعه سياسي) و تنها از اوايل قرن دوم بود که نهاد تشيع، به عنوان مکتبي حقوقي و نظام‌مند (شيعه اعتقادي) تشخّص پيدا کرد. اين امر، به دوران امام باقر عليه السلام برمي‌گردد. ۲ پس از اين دوران و در زمان امامت امام صادق عليه السلام، بهترين تعريف شيعه را بايد از قول ابان بن تَغْلِب شنيد:
شيعه، کسي است که وقتي مردم در گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله اختلاف پيدا کردند، قول علي عليه السلام را بپذيرد و وقتي در گفتار علي عليه السلام اختلاف پيدا کردند، قول جعفر بن محمّد عليه السلام را بپذيرد. ۳

1.تاريخ تشيع در ايران (از آغاز تا قرن هفتم هجري)، ص ۱۸ ـ ۲۸؛ نيز، ر.ک: نشأة التشيع والشيعة، ص۹۱ ـ ۱۰۲.

2.اختيار معرفة الرجال، ص۷۲۴.

3.رجال النجاشي، ش۷، ص۱۲.

  • نام منبع :
    مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
    قیمت :
    40000 ریال
تعداد بازدید : 126996
صفحه از 352
پرینت  ارسال به