ج ـ بيداري مردم کوفه پس از شهادت امام حسين عليه السلام
در زمان امام حسن عليه السلام (3 ـ 49 ق)، شيعيان آن حضرت، گروهي معترض بودند که حکومت امام علي عليه السلام را پذيرفته و با گرايش عثماني مخالف بودند، امّا هنوز دو خليفه نخست را از ديگر صحابه برتر ميدانستند. ابن شوذب از ليث بن ابي سليم (م 143 ق) نقل ميکند که وي گفت:
شيعيان نخستين را در کوفه درک کردم و آنان هيچ کس را بر ابو بکر و عمر، تفضيل نميدادند. ۱
معاويه پس از صلح با امام حسن عليه السلام، زياد بن سميه را به حکومت کوفه گماشت. زياد، که شيعيان را خوب ميشناخت، آنها را تحت نظر قرار ميداد يا به قتل ميرسانيد. در همين زمان، حُجر بن عَدي و يارانش به سبب سرباز زدن از لعن علي بن ابي طالب عليه السلام و خروج بر حاکم مسلمانان، به شهادت رسيدند و پس از آن، شعار «لا صلاة إلّا بلعن أبي تراب» بر همه
جا سايه افکند. ۲
امام حسن عليه السلام در اين زمان براي حفظ خون شيعيان، دست به حرکت نزدند و در جواب آنها که به صلح معترض بودند، فرمود:
... فصالحت بقياً علي شيعتنا خاصّة من القتل. ۳
شيعيان خالص در اين زمان، بسيار اندک بودند و ديگر اطرافيان، تنها تمايلات علوي داشتند. ۴ حتّي عدهاي از همين اطرافيان بودند که بر امام عليه السلام حمله بردند و ايشان را مجروح کردند. پس از اين که امام براي مداوا در منزل سعد بن مسعود (عموي مختار ثقفي)، اقامت کرد، مختار از عموي خود درخواست کرد که امام را به معاويه تسليم کند تا خراج جوخي را به دست آورد؛ ولي سعد، وي را به شدّت سرزنش کرد و گفت:
قبّح الله رأيک! أنا عامل أبيه وقد ائتمنني وشرّفني، وهبني بلاء أبيه، أنسى رسول الله صلي الله عليه و آله ولا أحفظه في ابن ابنته وحبيبته. ۵
اين نقل نشان ميدهد که شيعياني چون سعد بن مسعود، همچنان به وفاداري خود پايبند بودند. برخي قبايل شيعي کوفي، مانند: ربيعه و هَمْدان نيز بر پيمان خود با علي عليه السلام پايبند بودند و امام حسن عليه السلام در هنگام مجروح شدن، آنان را فرا خواند. ۶
پس از شهادت امام حسن عليه السلام، شيعيان کوفه، نامه تسليتي به امام حسين عليه السلام نوشتند. در آن نامه آمده بود که درگذشت امام از يکسو براي تمامي امّت و از سوي ديگر براي تو و شيعه خاصّ تو، مصيبت است. آنان در اين نامه، با القاب «ابن الوصي»، «علم الهدي» و «نور البلاد» از امام مجتبي عليه السلام ياد کردهاند. ۷ تعبيرات موجود در اين نامه، همانند برخي عبارات در سخنان صحابه و ياران مخلص امام علي عليه السلام است که پيش از اين، از آن سخن رفت و گوياي نوعي تشيع اعتقادي است؛ ولي اين که دقيقاً آنان از اين الفاظ چه چيزي ميفهميدند، به درستي مشخص نيست؛ زيرا تفکّر شيعي، به عنوان نهادي اعتقادي و حقوقي، تنها از زمان امام باقر عليه السلام به منصّه ظهور رسيد.
بيشتر عقايد شيعه از دوران امام علي عليه السلام تا زمان امام سجاد عليه السلام، مربوط به مخالفتهاي سياسي با گرايش عثماني است. در واقع، هر چه زمان بيشتري از شهادت امام علي عليه السلام ميگذشت، مردم کوفه، بيشتر از گرايش عثماني متنفّر ميگشتند و تحت تأثير امامان و ياران نزديک آنها، «علوي الرأي» ميشدند. مخالفت با عثمان و بدنامي وي در اين شهر، از همان عصر امام علي عليه السلام به اندازهاي بود که ـ به نقل جرير بن عبد الحميد از مغيره ـ ، عدي بن حاتم، جرير بن عبدالله بَجلي و حنظله کاتب، کوفه را ترک کردند و گفتند: در شهري که رسماً به عثمان دشنام ميدهند، نخواهيم ماند. ۸
در باره اين که چرا کوفيان امام حسين عليه السلام را در کربلا تنها گذاشتند، علل گوناگوني بيان شده است. شايد مهمترين علّت، همان ترسي است که فرزدق شاعر، در جواب امام حسين عليه السلام در راه کوفه به آن حضرت گفت:
يابن رسول الله! إنّ قلوب النّاس معک و سيوفهم عليک ... . ۹
از اين رو، امام حسين عليه السلام حتّي در آخرين سخنانش آنان را شيعه ابوسفيان خواند:
يا شيعة آل أبي سفيان! إن لم يکن لکم دين ولا تخافون المعاد فکونوا أحراراً في دنياکم. ۱۰
تنها پس از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش ـ که بيشتر اين عده نيز کوفي بودند، از جمله: حبيب بن مظاهر، زُهير بن قين، عمرو بن خالد صَيداوي، مجمع العائذي و فرزندش، جُنادة بن حارث سلماني، نافع بن هلال، عمرو بن قَرَظة بن کعب انصاري، يزيد بن مهاصر، عبد الله بن عُمَير کلبي و... ـ بود که شيعيان کوفه به خود آمدند. در اين هنگام، شيعه به طور رسمي، اعلام موجوديت کرد. در همين زمان، شيعيان در منزل سليمان بن صُرَد خُزاعي، جمع شدند و او را به رهبري قيام برگزيدند. وي در کتب تاريخي با عنوان «شيخ الشّيعة» ۱۱ ياد شده
است و اين، نشاندهنده خاص شدن اين اسم براي شيعيان است.
در زمان امام سجاد عليه السلام (38ـ 94 يا 95 ق) بيشتر شيعيان در مکّه و مدينه بودند و به کوفه، به عنوان مرکز گرايشهاي شيعي، از طرف حاکمان، به شدّت حمله ميشد و عدّه اندکي از شيعيان باقيمانده در اين شهر، جرئت ابراز وجود نداشتند. در اين زمان، با پديد آمدن نهضت توّابين و نهضت مختار، انحرافاتي در عقايد شيعيان به وجود آمد و فرقه «کيسانيه» از مسير تشيع جدا شد. امام سجاد عليه السلام عليه غُلات، موضعگيري کردند و اين، نشاندهنده وجود انحراف در ميان شيعيان عراق است. ايشان، خطاب به گروهي از مردم عراق فرمودند:
أحبّونا حبّ الإسلام ولا ترفعونا فوق حدّنا.۱۲
همچنين، ابو خالد کابلي، از ياران نزديک امام سجاد عليه السلام، از آن حضرت نقل ميکند:
إنّ قوماً من شيعتنا سيحبّونا حتّى يقولوا فينا ما قالت اليهود في عزيز وما قالت النصارى في عيسى بن مريم، فلاهم منّا ولا نحن منهم.۱۳
اوّلين قدمهاي فقهي شيعه در اين زمان را اين امام بزرگوار برداشت. امام سجاد عليه السلام جمله «حي علي خير العمل» را در اذان آورد و وقتي مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود:
«اين اذان اوّل است».۱۴
1.ميزان الاعتدال، ج۳، ص۴۲۱؛ سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۱۸۲.
2.تاريخ الطبري، ج۴، ص۲۰۵؛ تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۲۳۰؛ جامع المسانيد، ج۸، ص۵۸؛ تاريخ دمشق، ج۸، ص۲۵؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج۷، ص۱۲۲.
3.الأخبار الطوال، ص۲۲۰.
4.نشأة الشيعة الإمامية، ص۶۹.
5.تنزيه الأنبياء، ص۲۲۲؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۸.
6.ر.ک: الأخبار الطوال، ص۲۱۷.
7.تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۲۲۸.
8.تاريخ بغداد، ج۱، ص۲۰۴؛ تهذيب الکمال، ج۱۹، ص۵۳۱.
9.مقاتل الطالبيين، ص۷۳؛ مقتل الحسين عليه السلام، ص۶۹.
10.اللهوف في قتلي الطفوف، ص۷۱.
11.تاريخ الطبري، ج۴، ص۴۳۴؛ مقتل الحسين عليه السلام، ص۲۵۰.
12.الطبقات الکبري، ج۵، ص۲۱۴؛ روضة الواعظين، ص۱۹۷.
13.اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۶، ش۱۹۱.
14.السنن الکبري، ج۱، ص۴۲۵؛ المصنف، ابن ابي شيبة، ج۱، ص۲۴۴؛ سنّت و بدعت در اذان از ديدگاه روايات و فقه اهل تسنّن، ص۱۱.