احادیث داستانی یار وفادار سیدالشهدا(ع)

محمد بن بشیر حضرمی یکی از یاران امام حسین(ع). وقتی خبر شد پسرش اسیر شده، امام(ع) بیعتش را از او برداشت تا برای آزادی فرزندش اقدام کند اما او حاضر نشد از امام جدا شود.

الطبقات الکبری عن الأسود بن قیس العبدی:

قیلَ لِمُحَمَّدِ بنِ بَشیرٍ الحَضرَمِی: قَد اُسِرَ ابنُک بِثَغرِ الرِّی، قالَ: عِندَ اللّهِ أحتَسِبُهُ ونَفسی، ما کنتُ اُحِبُّ أن یؤسَرَ، ولا أن أبقی بَعدَهُ.

فَسَمِعَ قَولَهُ الحُسَینُ(ع) فَقالَ لَهُ: رَحِمَک اللّهُ، أنتَ فی حِلٍّ مِن بَیعَتی، فَاعمَل فی فِکاک ابنِک.

قالَ: أکلَتنِی السِّباعُ حَیا إن فارَقتُک.

قالَ: فَأَعطِ ابنَک هذِهِ الأَثوابَ وَالبُرودَ یستَعینُ بِها فی فِکاک أخیهِ.

فَأَعطاهُ خَمسَةَ أثوابٍ قیمَتُها ألفُ دینارٍ.[۱]

الطبقات الکبری ـ به نقل از اسود بن قیس عبدی ـ:

به محمّد بن بشیر حضرمی گفته شد: پسرت در مرز ری، اسیر شده است.

محمّد گفت: او و خودم را در راه خدا حساب می کنم. دوست نداشتم که او اسیر شود و دوست ندارم که بعد از او زنده بمانم.

حسین(ع) سخن او را شنید. به او فرمود: «رحمت خدا بر تو باد! بیعتم را از تو بر داشتم. برو و در آزادی فرزندت بکوش».

محمّد بن بشیر گفت: درندگان، مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم.

فرمود: «پس این جامه ها و بُردها را به پسرت بده تا از آنها برای آزادی برادرش استفاده کند». آن گاه، پنج جامه که هزار دینار می ارزید، به او داد.


[۱]. الطبقات الکبری ( الطبقة الخامسة من الصحابة ): ج ۱ ص ۴۶۸ ح ۴۴۳، تهذیب الکمال: ج ۶ ص ۴۰۷، تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۸۲؛ الملهوف: ص ۱۵۱، بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۳۹۴، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۵۳۰.