معيارِ شناسايي منابع حديث و جايگاه آن در استناد و تخريج - صفحه 159

عمومي به اين کتب و کم توجّهي به نگاشته‌هاي نخستين شد و چون مراجعه به اين اصول به دليل فقدان تنظيم و تبويب دشوار بود، کم‌کم اين منابع از دور استنساخ خارج گشته، نسخه‌هاي موجود نيز از بين رفت.۱
سوم: حوادث طبيعي مثل نابودي نوشته‌هاي ابن ابي‌عمير.۲
چهارم: دستور خلفا به سوزاندن احاديث مثل عملکرد ابي‌بکر در سوزاندن احاديث خودش و دستور عمر به جمع‌آوري احاديث از شهرها و سوزاندن آن‌ها که اين سياست به ‌وسيله‌ي خلفاي بني‌اميه و بني‌عبّاس ادامه يافت؛ به‌ عنوان نمونه، سليمان ‌بن عبد الملک و پدرش به أبان‌ بن عثمان دستور دادند تا نوشته‌هايي را که در سيره و شرح غزوات رسول‌خدا فراهم کرده بود، از بين ببرد؛ چرا که اين نوشته‌ها خالي از فضايل بني‌اميّه بود.۳
پنجم: ترس از حکومت‌هاي سنّي و کتمان منابع و عدم استنساخ و عرضه‌ي آن‌ها.۴
ششم: دلايل خاص مثل از بين بردن برخي از کتب ابن‌غضائري(م411هـ) به‌ وسيله‌ي خانواده‌اش پس از وفات او۵ و ناپديد شدن مقطعي مدينة العلم شيخ صدوق تا دوراني که مشعشعين بر خوزستان حکومت مي‌کردند که در اين دوره، کتاب پيدا و تدريس شد؛ امّا پس از انقراض اين حکومت در قرن دوازدهم هجري باز هم ناپديد شد. ۶
با توجّه به از بين رفتن بيشتر منابع اوّليّه، بايد سراغ منابع جايگزين رفت؛ يعني، کتبي که نگاشته‌هاي نخستين را به ما منتقل مي‌کند و چون منابع اصلي‌شان از بين رفته، خود، در حکم منبع هستند که مي‌توان به‌ عنوان نمونه از الکافي، تهذيب الاحکام و من لايحضره الفقيه نام برد. محمّد امين استرآبادي(م1033هـ) مي‌گويد:
«آنچه در کتب اربعه موجود است، همه از اصول صحيحه گرفته شده است.»۷

1.. روضة المتقين، ج۱، ص۸۷.

2.. رجال النجّاشي، ص۳۳۶، ش۸۸۷.

3.. معالم المدرستين، ج۱، ص۲۶۱ به‌ نقل از زبير البكار و الموفقيات، ص۳۳۲.

4.. مقاله‌ي الاصول الاربعمائة، فصل‌نامه‌ي علوم حديث، ش۱۷، ص۸۸.

5.. الفهرست، ص۳۲، مقدّمه‌ي مؤلّف. كتاب رجال ابن‌غضائري نزد ابن‌داوود حلّي(م۷۴۰هـ) موجود بود و به ‌طور مكرّر در رجالش از آن نقل كرده است. (ر.ک: رجال ابن‌داود، ص۵۱، ۱۶۳ و ۱۶۵)

6.. الذريعة، ج۲۰، ص۲۵۲.

7.. الفوائد المدنية، ص۱۳۱.

صفحه از 173