احادیث داستانی خبر شهادت امام حسین(ع) از زبان فرشته

در زمان کودکی امام حسین(ع) فرشته ای خبر شهادت آن حضرت را برای پیامبر(ص) آورد و مقداری از خاک کربلا را هم داد.

مسند ابن حنبل عن عمارة بن زاذان عن ثابت عن أنس:

إنَّ مَلَک المَطَرِ استَأذَنَ رَبَّهُ أن یأتِی النَّبِی(ص) فَأَذِنَ لَهُ، فَقالَ لِاُمِّ سَلَمَةَ: اِملِکی عَلَینَا البابَ لا یدخُل عَلَینا أحَدٌ. قالَ: وجاءَ الحُسَینُ لِیدخُلَ فَمَنَعَتهُ، فَوَثَبَ فَدَخَلَ، فَجَعَلَ یقعُدُ عَلی ظَهرِ النَّبِی(ص) وعَلی مَنکبِهِ وعَلی عاتِقِهِ.

فَقالَ المَلَک لِلنَّبِی(ص): أتُحِبُّهُ؟ قالَ: نَعَم، قالَ: أما إنَّ اُمَّتَک سَتَقتُلُهُ، وإن شِئتَ أرَیتُک المَکانَ الَّذی یقتَلُ فیهِ، فَضَرَبَ بِیدِهِ فَجاءَ بِطینَةٍ حَمراءَ، فَأَخَذَتها اُمُّ سَلَمَةَ فَصَرَّتها فِی خِمارِها. قالَ ثابِتٌ: بَلَغَنا أنَّها کربَلاءُ.[۱]

مسند ابن حنبل ـ به نقل از عمارة بن زادان ـ:

ثابت به نقل از اَنَس گفت: فرشته باران از پروردگارش اجازه خواست که نزد پیامبر(ص) برود و خدا به او اجازه داد. پیامبر(ص) به امّ سلمه فرمود: «بیرون، مواظب در باش که کسی بر ما وارد نشود».

حسین(ع) آمد و خواست وارد اتاق شود؛ امّا ام سلمه مانع او شد. حسین، جستی زد و داخل شد و شروع کرد بر پشت پیامبر و بر روی شانه و گردن ایشان سوار شدن. آن فرشته به پیامبر(ص) گفت: او را دوست داری؟

فرمود: «آری».

فرشته گفت: بدان که امّت تو او را خواهند کشت و اگر بخواهی، مکانی را که در آن کشته می شود، به تو نشان می دهم. سپس دستش را زد و مقداری گِل سرخ رنگ آورد. امّ سلمه آن را گرفت و در گوشه چارقد خود بست.

ثابت گوید: اطّلاع یافتیم که آن سرزمین، کربلاست.


[۱]. مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۴۸۲ ح ۱۳۵۳۹، المعجم الکبیر: ج ۳ ص ۱۰۶ ح ۲۸۱۳، مسند أبی یعلی: ج ۳ ص ۳۷۰ ح ۳۳۸۹، دلائل النبوّة لأبی نعیم: ج ۲ ص ۵۵۳ ح ۴۹۲ کلّها نحوه، کنز العمّال: ج ۱۳ ص ۶۵۷ ح ۳۷۶۶۹؛ الأمالی للطوسی: ص ۳۳۰ ح ۶۵۸ نحوه، بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۲۳۱ ح ۱۴، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۵۳۴.