البته اين دو پرسش مآلاً به يک پرسش بر ميگردد؛ زيرا اگر ميزان مخالفت با نصّ قرآن باشد، به طور طبيعي مقصود از مخالفت حديث با قرآن مخالفت بدوي نخواهد بود؛ زيرا به عنوان مثال، مخالف خاص با عام يا مقيد با مطلق مخالفت نص با ظاهر است، نه نص با نص؛ بدين جهت مناسب است، به اين دو پرسش يکجا پاسخ دهيم.
در نگريستن مجدّد در آراي صاحبنظران فريقين نشان ميدهد که هرجا آنان بناي انگشت گذاشتن بر عنوان نص يا ظاهر قرآن داشتهاند، عنوان نص را برگزيدهاند. به عبارت ديگر؛ گرچه گروهي از عالمان عبارت روشني در اين زمينه نياوردهاند؛ امّا شماري ديگر بر عنوان نص پاي فشردهاند.
چنانکه در مبحث بررسي روايات عرضه از نگاه عالمان اهل سنّت تبيين شد، احتمالاً در ميان عالمان اهل سنّت تنها سرخسي است که مقصود از مخالفت حديث با قرآن در احاديث عرضه را مخالفت با ظاهر قرآن دانسته است؛ بدين جهت او معتقد است که بر اساس احاديث عرضه، نسخ و تخصيص قرآن با اخبار مردود است. عبارت او چنين است:
«حديث مخالف قرآن مردود است، چه آيه عام باشد يا خاص، نص باشد يا ظاهر.»۱
گفتاري که در همين مبحث از امام فخر رازي۲ و آمدي نقل کرديم، نشانگر آن است که آنان معتقد هستند، مقصود از مخالفت حديث با قرآن مخالفت با ظواهر آيات نيست؛ بدين جهت مخالفت روايات خاص با عموم آيات را از نوع مخالفت ندانستند. آمدي تأکيد دارد که خبر مخصّص قرآن، مبيّن و مقرّر قرآن است، نه مخالف آن. آمدي ميگويد:
«خبر مخصّص بيانگر مراد قرآن است؛ پس مقرّر قرآن است، نه مخالف آن و اين مبنا را پذيرفت، در غير اين صورت کسانيکه تخصيص را از نوع مخالفت با قرآن ميدانند، ميبايست تخصيص قرآن با خبر متواتر را نيز مخالفت با قرآن قلمداد کنند، در حالي که بالاجماع خبر متواتر مخصّص قرآن است، نه مخالف آن.»۳
1.. اصول سرخسي، ج۱، ص۳۶۴.
2.. المحصول، ج۳، ص۹۱.
3.. الاحکام، ج۲، ص۳۲۶.