احادیث داستانی بیعت دوم عقبه

شأن نزول آیه 30 در سوره انفال

تفسیر القمّی:

قَولُهُ:«وَإِذْ یمْکرُ بِک الَّذِینَ کفَرُواْ لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَیمْکرُونَ وَیمْکرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ»[۱]فَإِنَّها نَزَلَت بِمَکةَ قَبلَ الهِجرَةِ، وکانَ سَبَبُ نُزولِها أنَّهُ لَمّا أظهَرَ رَسولُ اللّهِ(ص) الدَّعوَةَ بِمَکةَ قَدِمَت عَلَیهِ الأَوسُ وَالخَزرَجُ.

فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ(ص): تَمنَعُونّی وتَکونونَ لی جارا حَتّی أتلُوَ عَلَیکم کتابَ رَبّی وثَوابُکم عَلَی اللّهِ الجَنَّةُ؟ فَقالوا: نَعَم، خُذ لِرَبِّک ولِنَفسِک ما شِئتَ، فَقالَ لَهُم: مَوعِدُکمُ العَقَبَةُ فِی اللَّیلَةِ الوُسطی مِن لَیالِی التَّشریقِ.

فَحَجّوا ورَجَعوا إلی مِنی، وکانَ فیهِم مِمَّن قَد حَجَّ بَشَرٌ کثیرٌ. فَلَمّا کانَ الیومُ الثّانی مِن أیامِ التَّشریقِ، قالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ(ص): إذا کانَ اللَّیلُ فَاحضُروا دارَ عَبدِ المُطَّلِبِ عَلَی العَقَبَةِ، ولا تُنَبِّهوا نائِما، وَلینسَلَّ واحِدٌ فَواحِدٌ.

فَجاءَ سَبعونَ رَجُلاً مِنَ الأَوسِ وَالخَزرَجِ، فَدَخَلُوا الدّارَ، فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ(ص): تَمنَعُونّی وتُجیرُونّی حَتّی أتلُوَ عَلَیکم کتابَ رَبّی وثَوابُکم عَلَی اللّهِ الجَنَّةُ؟

فَقالَ أسعَدُ بنُ زُرارَةَ وَالبَراءُ بنُ مَعرورٍ وعَبدُ اللّهِ بنُ حِزامٍ: نَعَم یا رَسولَ اللّهِ، اشتَرِط لِرَبِّک ولِنَفسِک ما شِئتَ.

فَقالَ: أمّا ما أشتَرِطُ لِرَبّی فَأَن تَعبُدوهُ ولا تُشرِکوا بِهِ شَیئا، وأَشتَرِطُ لِنَفسی أن تَمنَعونی مِمّا تَمنَعونَ أنفُسَکم، وتَمنَعوا أهلی مِمّا تَمنَعونَ أهالِیکم وأَولادَکم، فَقالوا: وما لَنا عَلی ذلِک؟ فَقالَ: الجَنَّةُ فِی الآخِرَةِ، وتَملِکونَ العَرَبَ وتَدینُ لَکمُ العَجَمُ فِی الدُّنیا.

فَقالوا: قَد رَضینا.

فَقالَ: أخرِجوا إلَی مِنکمُ اثنَی عَشَرَ نَقیبا یکونونَ شُهَداءَ عَلَیکم بِذلِک، کما أخَذَ موسی مِن بَنی اسرائیلَ اثنَی عَشَرَ نَقیبا.

فَأَشارَ إلَیهِم جَبرَئیلُ فَقالَ: هذا نَقیبٌ، هذا نَقیبٌ؛ تِسعَةٌ مِنَ الخَزرَجِ، وثَلاثَةٌ مِنَ الأَوسِ، فَمِنَ الخَزرَجِ: أسعَدُ بنُ زُرارَةَ، وَالبَراءُ بنُ مَعرورٍ، وعَبدُ اللّهِ بنُ حِزامٍ وهُوَ أبو جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ، ورافِعُ بنُ مالِک، وسَعدُ بنُ عُبادَةَ، وَالمُنذِرُ بنُ عُمَرَ، وعَبدُ اللّهِ بنُ رَواحَةَ، وسَعدُ بنُ الرَّبیعِ وعُبادَةُ بنُ الصّامِتِ. ومِنَ الأَوسِ: أبُو الهَیثَمِ بنُ التَّیهانِ وهُوَ مِنَ الیمَنِ، واُسَیدُ بنُ حُصَینٍ وسَعدُ بنُ خَثیمَةَ.[۲]

تفسیر القمّی:

آیه شریف: «و آن گاه [را یاد کن] که کافران در باره تو نیرنگ می کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا[از مکه] اخراج کنند، و نیرنگ می زدند و خدا تدبیر می کرد و خدا بهترین تدبیر کنندگان است»، پیش از هجرت در مکه نازل شد و سبب نزولش آن بود که چون پیامبر خدا(ص) دعوت را در مکه آشکار نمود، اوس و خزرج نزد او آمدند. پیامبر خدا(ص) به ایشان فرمود: «از من حمایت می کنید و پناهم می دهید تا کتاب پروردگارم را برای شما بخوانم و پاداش خداوند به شما بهشت باشد؟».

گفتند: آری، هر پیمانی که می خواهی، برای خودت و پروردگارت [از ما] بگیر.

پیامبر(ص) به آنان فرمود: «وعده من و شما در عقبه در شب دوم از شب های تشریق».

پس، اوس و خزرج، حج گزاردند و به مِنا باز گشتند. در میان آنان، حج گزاران بسیاری بودند. چون دومین روز از ایام تشریق فرا رسید، پیامبر خدا(ص) به ایشان فرمود: «شب که شد، در خانه عبد المطّلب در عقبه حاضر شوید و مراقب باشید که کسی بیدار نشود و یکی یکی، مخفیانه بیایید».

پس هفتاد مرد از اوس و خزرج آمدند و وارد خانه شدند. پیامبر خدا(ص) به ایشان فرمود: «آیا از من حمایت می کنید و پناهم می دهید تا کتاب پروردگارم را برایتان بخوانم و پاداش خداوند به شما بهشت باشد؟».

اسعد بن زُراره و بَراء بن معرور و عبد اللّه بن حِزام گفتند: آری، ای پیامبر خدا! هر شرطی که می خواهی، برای پروردگارت و خودت بگذار.

فرمود: «امّا آن شرطی که برای پروردگارم [بر شما] می گذارم، این است که تنها او را بپرستید و چیزی را شریکش قرار ندهید، و شرطی که برای خودم می گذارم، این است که از من و خانواده ام همانند خودتان و زنان و فرزندانتان حمایت کنید».

گفتند: در عوض آن، ما را چه خواهد بود؟

فرمود: «بهشت در آخرت، و حکومت بر عرب و فرمان برداری غیر عرب از شما در دنیا».

گفتند: قبول است.

فرمود: «اینک از میان خود، دوازده نقیب (مِهتر) بر گزینید که گواه این پیمان بر شما باشند، چنان که موسی از میان بنی اسرائیل، دوازده نقیب بر گزید».

پس، جبرئیل به آنان اشاره کرد و گفت: «این، یک نقیب. این، یک نقیب» [و سرانجام،] نُه تن از خزرج و سه تن از اوس [برگزیده شدند]، از خزرج: اسعد بن زراره، و براء بن معرور، و عبد اللّه بن حزام ـ که همان ابو جابر بن عبد اللّه است ـ، و رافع بن مالک، و سعد بن عباده، و منذر بن عمر، و عبد اللّه بن رواحه، و سعد بن ربیع، و عبادة بن صامت، و از اوس: ابو هیثم بن تیهان از یمن، و اُسَید بن حُصَین، و سعد بن خَثیمه.


[۱]. الأنفال: ۳۰.

[۲]. تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۲۷۲، إعلام الوری: ج ۱ ص ۱۴۱ نحوه، بحار الأنوار: ج ۱۹ ص ۴۷ ح ۸، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۳۹۸.