رسول گرامی اسلام(ص) به گرفتاری امتش پس از خود به هواهای نفسانی تصریح کرده است. 
		
			
  
    مستدرک الوسائل عن أنس:
  
    دَخلتُ عَلَی النَّبِی(ص) وهُوَ نائِمٌ عَلی حَصیرٍ قَد أثَّرَ فی جَنبِهِ، قالَ: أمَعَک أحَدٌ غَیرُک؟ قُلتُ: لا.
  
  
    قالَ: اِعلَم أنَّهُ قَدِ اقتَرَبَ أجَلی، وطالَ شَوقی إلی لِقاءِ رَبّی وإلی لِقاءِ إخوانِی الأَنبیاءِ قَبلی. ثُمَّ قالَ: لَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَی مِنَ المَوتِ، ولَیسَ لِلمُؤمِنِ راحَةٌ دونَ لِقاءِ اللّهِ، ثُمَّ بَکی.
  
  
    قُلتُ: لِمَ تَبکی؟ قالَ: وکیفَ لا أبکی وأنَا أعلَمُ ما ینزِلُ بِاُمَّتی مِن بَعدی!
  
  
    قُلتُ: وما ینزِلُ مِن بَعدِک یا رَسولَ اللّهِ؟!
  
  
    قالَ: الأَهواءُ المُختَلِفَةُ، وقَطیعَةُ الرَّحِمِ، وحُبُّ المالِ وَالشَّرَفِ، وإظهارُ البِدعَةِ.[۱]
  
  
  مستدرک الوسائل ـ به نقل از اَنَس ـ:
  بر پیامبر(ص) وارد شدم. دیدم بر بوریایی خوابیده و آن بوریا بر پهلوی ایشان، رد انداخته است. فرمود: «کس دیگری هم با تو هست؟».
  گفتم: خیر.
  فرمود: «بدان که اَجَلم نزدیک شده و اشتیاق من به دیدار پروردگارم و به دیدار برادرانم و پیامبران پیش از خود، شدّت یافته است».
  سپس فرمود: «هیچ چیز در نزد من، محبوب تر از مرگ نیست و مؤمن را بدون دیدار خداوند، آسودگی نیست» و سپس گریست.
  گفتم: چرا گریه می کنی؟
  فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که می دانم پس از من، چه بر سرِ امّتم خواهد آمد؟».
  گفتم: ای پیامبر خدا! پس از شما، چه بر سرِ آنان می آید؟!
  فرمود: «هوس های (/ فرقه ها و گرایش های) گوناگون، بُریدن پیوندهای خویشی، عشق به مال و مقام، و بدعت گذاری».
  
  
    [۱]. مستدرک الوسائل: ج ۱۲ ص ۶۴ ح ۱۳۵۱۹، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۷، ص ۱۱۴.