احادیث داستانی آزمایش پیامبران

امیر المومنین(ع) چگونگی آزمایش پیامبران از سوی خداوند را تبیین فرموده است.

الامام علی(ع) ـ فی بابِ العِبرَةٍ بِالماضینَ ـ:

وکانوا قَوما مُستَضعَفینَ، قَدِ اختَبَرَهُمُ اللّهُ بِالمَخمَصَةِ، وَابتَلاهُم بِالمَجهَدَةِ، وَامتَحَنَهُم بِالمَخاوِفِ، ومَخَضَهُم بِالمَکارِهِ. فَلا تَعتَبِرُوا الرِّضا وَالسُّخطَ بِالمالِ وَالوَلَدِ جَهلاً بِمَواقِعِ الفِتنَةِ وَالاِختِبارِ فی مَوضعِ الغِنی وَالإِقتارِ، فَقَد قالَ سُبحانَهُ وتَعالی:«أَیحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیرَاتِ بَل لَا یشْعُرُونَ»[۱]، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ یختَبِرُ عِبادَهُ المُستَکبِرینَ فی أنفُسِهِم بِأَولِیائِهِ المُستَضعَفینَ فی أعینِهِم.

ولَقَد دَخَلَ موسَی بنُ عِمرانَ ومَعَهُ أخوهُ هارونُ(ع) عَلی فِرعَونَ، وعَلَیهِما مَدارِعُ الصّوفِ، وبِأَیدِیهِمَا العِصِی، فَشَرَطا لَهُ ـ إن أسلَمَ ـ بَقاءَ مُلکهِ، ودَوامَ عِزِّهِ، فَقالَ: «ألا تَعجَبونَ مِن هذَینِ یشرِطانِ لی دَوامَ العِزِّ، وبَقاءَ المُلک، وهُما بِما تَرَونَ مِن حالِ الفَقرِ وَالذُّلِّ! فَهَلّا اُلقِی عَلَیهِما أساوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ»؟ إعظاما لِلذَّهَبِ وجَمعِهِ، وَاحتِقارا لِلصّوفِ ولُبسِهِ! ولَو أرادَ اللّهُ سُبحانَهُ لِأَنبِیائِهِ حَیثُ بَعَثَهُم أن یفتَحَ لَهُم کنوزَ الذِّهبانِ، ومَعادِنَ العِقیانِ، ومَغارِسَ الجِنانِ، وأَن یحشُرَ مَعَهُم طُیورَ السَّماءِ ووُحوشَ الأَرَضینَ لَفَعَلَ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلاءُ، وبَطَلَ الجَزاءُ، وَاضمَحَلَّتِ الأَنباءُ، ولَما وَجَبَ لِلقابِلینَ اُجورُ المُبتَلَینَ، ولَا استَحَقَّ المُؤمِنونَ ثَوابَ المُحسِنینَ، ولا لَزِمَتِ الأَسماءُ مَعانِیها؛ ولکنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّةٍ فی عَزائِمِهِم، وضَعَفَةً فیما تَرَی الأَعینُ مِن حالاتِهِم، مَعَ قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ وَالعُیونَ غِنی، وخَصاصَةٍ تَملَأُ الأَبصارَ وَالأَسماعَ أذی.

ولَو کانَتِ الأَنبِیاءُ أهلَ قُوَّةٍ لا تُرامُ، وعِزَّةٍ لا تُضامُ، ومُلک تُمَدُّ نَحوَهُ أعناقُ الرِّجالِ، وتُشَدُّ إلَیهِ عُقَدُ الرِّحالِ، لَکانَ ذلِک أهوَنَ عَلَی الخَلقِ فِی الاِعتِبارِ، وأَبعَدَ لَهُم فِی الاِستِکبارِ، ولَامَنوا عَن رَهبَةٍ قاهِرَةٍ لَهُم، أو رَغبَةٍ مائِلَةٍ بِهِم، فَکانَتِ النِّیاتُ مُشتَرِکةً، وَالحَسَناتُ مُقتَسَمَةً؛ ولکنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أرادَ أن یکونَ الاِتِّباعُ لِرُسُلِهِ، وَالتَّصدیقُ بِکتُبِهِ، وَالخُشوعُ لِوَجهِهِ، وَالاِستِکانَةُ لِأَمرِهِ، وَالاِستِسلامُ لِطاعَتِهِ، اُمورا لَهُ خاصَّةً، لا تَشوبُها مِن غَیرِها شائِبَةٌ. وکلَّما کانَتِ البَلوی وَالاِختِبارُ أعظَمَ کانَتِ المَثوبَةُ وَالجَزاءُ أجزَلَ.[۲]

امام علی(ع) ـ در باره عبرت آموختن از گذشتگان ـ:

آنان (پیامبران)، گروهی مستضعف بودند که خدا ایشان را به گرسنگی آزمود، و به سختی ها دچارشان ساخت، و با انواع ترس ها و مخاطرات، امتحانشان کرد و با ناملایمات، خالصشان گردانید. بنا بر این، خشنودی و ناخشنودی خدا [از بندگانش] را با [ملاک] مال و فرزند نسنجید که این، ناشی از جهل به موارد آزمایش و امتحان به گاهِ بی نیازی و توانایی است. خداوندِ پاک و بلندمرتبه فرموده است: «آیا گمان می کنند که با مال و پسرانی که به آنان می دهیم، در نیکویی به ایشان می شتابیم؟ بلکه نمی فهمند». خداوند پاک، بندگانِ خودبزرگ بینش را به واسطه دوستان خود که در نظر ایشان ناتوان اند، می آزماید.

موسی بن عمران و برادرش هارون، در حالی که جُبّه پشمین بر تن و چوب دستی به دست داشتند، بر فرعون وارد شدند و با او شرط کردند که اگر تسلیم شود، سلطنتش بر جا و عزّت و قدرتش پایدار ماند. فرعون گفت: «آیا شما [بزرگان و اشراف] از این دو تن تعجّب نمی کنید که با این فقر و بیچارگی که در آنها می بینید، برای پایندگی قدرت و بقای پادشاهی من، شرط تعیین می کنند؟ پس چرا دستبندهای زرّین به دست آنها آویخته نیست؟». این سخن او، از آن رو بود که به زر و زراندوزی اهمّیت می داد و پشمینه و پشمینه پوشی را پست می شمرد!

اگر خدای سبحان، آن گاه که پیامبرانش را بر انگیخت، می خواست گنجینه های طلا و کان های زرِ ناب و باغ های پردرخت را به رویشان بگشاید و مرغان آسمان و دَدان زمین ها را رام آنها سازد، قطعا چنین می کرد و اگر این کار را می کرد، دیگر امتحان معنا نداشت و پاداش دهی منتفی می شد، و خبرها[ی مربوط به وعده و وعید الهی] بیهوده می گشت، و مزد آزمایش شدگان برای پذیرندگان [دعوت انبیا]، واجب نمی شد، و مؤمنان، سزاوار ثواب نیکوکاران نبودند، و نام ها معانی خود را نمی داشتند. امّا خداوند سبحان، فرستادگان خود را صاحب اراده هایی نیرومند قرار داد، و از نظر حالات ظاهری شان، ناتوان و فقیر گردانید؛ ولی توأم با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی می آکنَد، و نیازمندی و فقری که چشم ها و گوش ها را از ناراحتی لبریز می سازد.

اگر پیامبران از قدرتی بلا منازع، و شوکتی ناشکستنی، و سلطنتی که گردن های مردم به سوی آن کشیده و بارهای سفر به جانبش بسته می شد، برخوردار بودند، قطعا کار پند گرفتن [و پذیرفتن دعوت انبیا] بر مردم آسان تر می گردید، و در دور کردن آنان از گردنکشی مؤثّرتر بود، و از روی ترسی مقهور کننده، یا از سرِ طمعی متمایل کننده، ایمان می آوردند. در این صورت، نیت ها خالص نبودند و نیکویی ها [و عبادت ها] قسمت شده بودند] و بخشی برای دنیا و بخشی برای آخرت انجام می گرفتند]؛ امّا خداوند سبحان، چنین خواست که پیروی از پیامبران او و باورداشت کتاب های او، و کرنش در پیشگاه او، و گردن نهادن به فرمان او، و سر سپردن به طاعت او، همگی ویژه او باشند، و هیچ ناخالصی ای به آنها آمیخته نشود، و هر چه آزمایش و امتحان بزرگ تر باشد، ثواب و پاداش، بزرگ تر است.


[۱]. المومنون: ۵۵ و ۵۶.

[۲]. نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۴۶۸ ح ۳۷، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۶۰.