«احكامى در كتاب خدا هست كه به وجوب آن حكم شده، ولى در سنّت، نسخ گشته است. احكامى نيز در سنّت هست كه بر وجوب آن تأكيد شده، ولى در كتاب به ترك آن، رخصت داده شده است».(نهج البلاغه ، خطبه 1)
ميرزا حبيب اللّه خويى ذيل اين فقره مى نويسد: «اين كلام، صريح است در وقوع نسخ قرآن با سنّت متواتر. و به طريق اولى بر جواز آن دلالت دارد؛ زيرا وقوع، اخصّ از امكان است».( منهاج البراعة ، ج 2 ، ص 185)
نكته ديگر در احاديث در باب نسخ، علم كامل اهل بيت عليهم السلام به آيات ناسخ و منسوخ است. (ر.ك: علل الشرايع، ج 1 ، ص 90؛ الخصال ، ص 576؛ تحف العقول ، ص 349).
12ـ1. نهى از تفسير به رأى
در احاديث متعدّد، از اظهار نظر غير عالمانه و تفسير آيات بر پايه آرا و انديشه هاى شخصى و از روى قياس و استحسان نهى شده است . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خداى والا فرموده است: كسى كه با رأى ونظر خود، كلام مرا تفسير كند، به من ايمان نياورده است. هر كس مرا به آفريده هايم شبيه سازد، مرا نشناخته است. و آنكه در آيين من قياس به كار برد، بر آيين من نيست».(عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 116)
همچنين از آن حضرت است كه: «مَن فَسَّرَ القرآنَ بِرَأيهِ فَقَدِ افَترى عَلَى اللّهِ الكَذِب. وَ مَن أَفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ فَلَعَنتهُ مَلائِكَةُ السَّماواتِ وَالاَرضِ» كمال الدين ، ج 1 ، ص 256 ؛ ر.ك ، تفسير عياشى ، ج 1 ص 17 و 18). هر كه قرآن را با رأى و انديشه خود تفسير كند، بر خداوند دروغ بسته است. و آن كه بدون دانش به مردم فتوا دهد، فرشتگان آسمانها و زمين او را نفرين كنند».
امام امير المؤمنين عليه السلام به زنديقى كه مدعى وجود ناسازگارى در قرآن بود، فرمود:
«مبادا قرآن را با رأى خود تفسير كنى! بايد از دانشمندان فرابگيرى . زيرا چه بسا تنزيل (ظاهر قرآن) شبيه كلام بشر است؛ در حالى كه آن سخن خدا است و تأويل آن مانند تأويل سخن انسان نيست؛ همان گونه كه هيچ آفريده اى مانند خداوند نيست». (التوحيد، ص 264).