رسالة فى الكافى - صفحه 79

] نسبت به اخبار ] در قلبش خطور نمى كرده كه او را عقلاً يا شرعا يا عرفا ملزم سازد كه كتابش را ـ همان كتابى كه هيچ عيب و نقصى در آن نمى ديده ـ به سفراء اربعه هم عصرش عرضه دارد.
[ از طرف ديگر ] اگرتعداد اندكى از كتب رامشاهده مى كنيم كه بر بعضى از سفراء عرضه شده، اين برحسب اتفاق است نه برحسب لزوم ؛ و به همين دليل است كه اصول اربعمأة كه به آنها عمل مى شده بر هيچيك از سفراء عرضه نگرديده است.
شكى نيست كه [ عمل به] احكام واقعى ]دين[ كه در لوح محفوظ ثبت است ، بر بندگان خدا واجب نيست ، مگر وقتى كه به آنها علم پيدا كنند، همانگونه كه بعضى از توفيق يافتگان كه به شرف حضور ائمه عليهم السلام رسيده اند به علم واقعى دست يافته اند. اما ديگران ] كه از دستيابى به حكم واقعى محرومند] جز عمل به نتيجه امارات و اخبار ثقات، تكليفى ندارند. اين سيره اى است كه از زمان پيامبر اكرم (ص) تا زمان غيبت كبرى كه آن را عصر «مفتوح بودن باب علم» مى خوانيم، ادامه داشته است.
در عصر كلينى ، چيزى تازه اتفاق نيفتاده بود كه سبب شود كتابش بر سفراء اربعه عرضه گردد و خواسته شود كه علم به حكم واقعى به دست آيد ؛ اضافه بر اينها دستيابى به سفراء ـ حتى به وسيله نامه ـ امر آسانى نبوده است، به همين جهت است كه در طول هفتاد سال غيبت صغرى ، از ناحيه مقدسه جز تعداد كمى از توقيعات، توسط سفراء بيرون نيامده است. پس چگونه بايد اين كتاب بزرگ بر سفراء عرضه مى گرديد؟ اين در حالى است كه سفيران در پرده تقيه، مستور و ظاهرا به تشيع، غير مشهور بودند، چه رسد به اينكه به نام سفير [امام] شناخته شوند؟
داستان شيخ ابوالقاسم حسين بن روح (ره) معروف است و آن چنان بوده كه به يكى از خواص نزديكان او نسبت مى دهند كه درباره بعضى از [خلفاى] گذشته طعنى گفته است، شيخ او را از باب خود مى راند و وساطت رؤساى زمان خويش را درباره او به هيچ وجه پذيرا نمى شود و اين براى حفظ حيات و خون او بوده است.
آنچه بيان گرديد ، چيزى است كه در اين زمان كوتاه به نظر قاصرم مى رسيد. خداوند ما را از لغزش حفظ كناد. و حمد وسپاس در آغاز و انجام ، ويژه اوست.
در روز شنبه 25 ذيقعده الحرام ـ روز دحو الارض ـ سال 1374 [هجرى قمرى ] در خانه ام در نجف اشرف اين مختصر را به رشته تحرير در آوردم.

صفحه از 73