لزوم ارزيابى سندى احاديث كافى بااستفاده از دروس آيت الله شبيري - صفحه 114

مى دهد. وى در اثبات اعتبار خبر واحد مى گويد: والّذى يدلّ على ذلك، اجماع الفرقة المحقة، فانّى وجدتها مجمعة على العمل بهذه الاخبار الّتى رووها فى تصانيفهم ودوّنوها فى اصولهم، لايتناكرون ذلك ولا يتدا فعونه حتى انّ واحدا منهم اذا افتى بشى ء لايعرفونه سألوه من اين قلت هذا؟ فاذا احالهم على كتاب معروف و اصل مشهور و كان راويه ثقة لاينكرحديثه، سكتوا وسلّموا الامرفى ذلك و قبلوا قوله ۱ .
از اين عبارت بر مى آيد كه حتى در اصل مشهور، پذيرش حديث، مشروط به اين است كه كان راويه ثقة ۲ الاصول ياد كرده است. راقم سطور بيشتر احتمال مى دهد كه مراد معناى اعم از راوى كتاب يا اصل، و خود مولف كتاب يااصل سند باشد، و عبارت به طريق كتاب يااصل ناظر نباشد.
در هر حال، اين ابهام در بحث بالا تأثير چندانى ندارد و انكارناپذير بودن اصول را كه دركلام محدث نورى آمده، رد مى كند. ، پس اصول مشهوره هم از بحث سندى بى نياز نيست تا چه رسد به ديگر اصول.
در نقطه دوم مى گوييم كه مفاد كلمه اجلّ اين نيست كه تمام امتيازات ديگر كتب در كافى موجود است، بلكه همين مقدار كه مجموع امتيازات كافى از مجموع امتيازات ديگر كتب بيشتر باشد، براى استعمال واژه اجلّ كافى است. مثلا اگر كسى كتابى بنگارد كه ده روايت متواتر در ان گرد آمده باشد، آيا بى نيازى احاديث اين كتاب از بحث سندى سبب مى شود كه كتابهايى همچون كافى و بحار را كه ـ بى ترديد اجلّ از اين كتاب است ـ بى نياز از بررسى سندى بدانيم؟ پاسخ سئوال، آشكارا منفى است.
كتاب بحار الانوار، بى ترديد كتابى است كه نظير آن در شيعه نگاشته نشده، ولى آيا معناى اين سخن، اين است كه همه روايات آن معتبر است؟
اين نكته را هم بايد مدّ نظر داشت كه مجرد نقل روايت از ضعيف، با اتقان كتاب

1.- عده الاصول، تحقيق محمد رضا انصارى قمى، ج ۱، ص ۱۲۶

2.- مراد از راوى در اين عبارت چندان روشن نيست. ممكن است مراد، راوى واقع در طريق به مؤلف كتاب يا صاحب اصل باشد و ممكن است مراد، راوى واقع در سند كتاب يااصل واحيانا خود مؤلف كتاب يااصل باشد، چنانچه شيخ طوسى در مقدمه فهرست، از صاحبان اصل باعبارت رووه من

صفحه از 139