وصف شده، ولى درباره كتب وى گفته شده است: كتبه قريبة ۱ ، كلينى از وى آيات مربوط به ولايت اهل بيت عليهم السلام را نقل كرده ۲ كه گويا از كتاب تفسير يا كتاب الامامه وى گرفته شده است.
بنابراين تمام منابع كافى مورد تأييد كتب رجال نيست. البته اختلاف نظر در ارزيابى مصادر و اعتبار مؤلفان آن طبيعى است و كسانى كه در كتب رجال تضعيف شده اند، الزاما همه بر ضعف آنهااتفاق نظر ندارند.
در پايان اين قسمت، اشاره به اين نكته مفيد است كه از پاره اى روايات كافى، وقوع تخريف در قران برداشت شده است. مراجعه به اين احاديث نشان مى دهد كه در اسناد اين روايات ،كسانى چون معلى بن محمد واحمد بن مهران واقع اند كه دركتب رجالى تضعيف شده اند، لذا نمى توان مفاد اين روايات رابه عالمان امامى مذهب نسبت داد.
خاتمه بحث
حال اگر از تمام بحثهاى گذشته چشم بپوشيم و بپذيريم كه شيخ كلينى تمام راويان كتاب كافى راتوثيق كرده واين توثيق رامعتبر بيانگاريم، باز اين مطلب بر جاى مى ماند كه چه بسا اين توثيق كلينى باتضعيف عالمان رجالى در تعارض باشد واگر نتوان دليلى بر ترجيح توثيق كلينى بيابيم، با تعارض توثيق و تضعيف، سرانجام روايت از درجه اعتبار مى افتد.
در اينجاتنها به اشاره به اين مطلب بسنده مى كنيم كه افراد چندى از سوى مولفان ديگر كتب اربعه تضعيف شده اند كه همگى در اسناد كافى واقعند.
از شيخ طوسى آغار مى كنيم كه يكى از منابع اصلى كتاب تهذيب واستبصار وى كتاب كافى است، وى در اين دو كتاب، راويان چندى را با وصف ضعيف جدّا ياد كرده كه همگى از راويان كافى بوده اند كه گاه رواياتى بسيار هم از آنها در كافى نقل شده است. اين افراد عبارتند از:
1.-رجال نجاشى، ص ۴۱۸/۱۱۱۷.
2.- كافى، ج ۱، ص ۲۱۷/۱-۴، ۴۱۳/۷ تا ۴۱۵/۱۶ و ۱۸، ۴۱۶/۲۰ و ۲۱ و ۲۳، ۴۱۷/۲۹ و ۳۰، ۴۱۸/۳۲ تا ۳۴، ۴۲۰/۴۰ تا ۴۲۱/۴۶، ۴۲۲/۴۹ و ۵۰، ۴۲۵/۶۸، ۴۲۶/۷۰ و ۷۱ و ۷۳، ۴۲۷/۷۷، ۴۲۸/۷۹.