چهار نكته درباره قرآن‏ - صفحه 22

مى‏فرمايد كه روزى پيامبر در مسجد، جمعيت انبوهى ديد كه دور شخصى حلقه زده‏اند و او برايشان سخن مى‏گويد. پيامبر پرسيد: چه خبر است؟ گفتند: او علّامه است. پيامبر پرسيد: «ما العلّامة؟» يعنى: علامه چيست؟ (دقت كنيد كه نپرسيد: مَنِ العلّامة؟ يعنى: علامه كيست؟ «مَنْ» در مورد ذوى العقول به كار مى‏رود و «ما» در مورد غير ذوى العقول).
گفتند: علم انساب و وقايع و رويدادهاى جاهليت و اشعار عربى را به خوبى مى‏داند. پيامبر، ابتدا ضابطه‏اى در مورد معناى علم به دست داد و فرمود: «اين علمى است كه هركس بداند، نفعى برايش ندارد و هركس نداند، ضررى به او نمى‏رساند.» يعنى اين كه هرگونه دانستنى كه چنين ويژگى داشت، علم مفيد نيست. سپس پيامبر فرمود: علم، سه قسم است: «آية محكمة» (يعنى حقايق الهى مبدئى و معادى و توحيد)، «فريضة عادلة» (واجبات عقلى و شرعى، محرّمات عقلى و شرعى، كه اخلاق در دل اينها جاى مى‏گيرد)، «سنّة قائمة» (مستحبّات و مكروهات). سپس فرمود: هرچه غير از اينها باشد، «فضل» است يعنى زيادى است. (8: ج 1، ص 32)

مقدّمه سوم‏

عواملى سبب شد كه بخش معظمى از علوم قرآن منتشر نشود. آنچه تاكنون منتشر شده، يك صدم آن نيست. مهمترين عامل، آن بود كه پس از پيامبر، به امامان معصوم: رجوع نكردند، در حالى كه امام عليه السلام فقط خودش را به مردم معرّفى مى‏كند. پس از آن وظيفه مردم آغاز مى‏شود كه رجوع به اوست، چنان كه امام باقر عليه السلام فرمود: مثل الامام مثل الكعبة اذ يُؤتى‏ و يأتى. (۹: ج ۳۵، ص ۳۵۷) بايد براى طواف به خدمت كعبه برويم، نه اين كه كعبه را در خانه خود بياوريم، همچنان كه براى رسيدن به ميوه درخت، بايد كنار درخت برويم و ميوه را بچينيم، نه اين كه منتظرِ آمدن درخت به خانه‏مان بنشينيم.
اگر اميرالمؤمنين عليه السلام را به مسند خلافت مى‏نشاندند و از او علوم پيامبر را

صفحه از 27