مىخواستند، به حقايق روشن و فوقالعاده دست مىيافتند. ولى متأسّفانه چنين نكردند: حضرتش را در خانه نشاندند، به طورى كه گاهى كه به مسجد مىآمد، همراه با چند تن از ياران وفادار، غريبوار در گوشهاى از مسجد مىنشست. ايشان فرمود:
صبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى، ارى تراثى نهباً. (۴: خطبه ۳)
حتّى وقتى كه مردم حضرتش را بر مسند خلافت نشاندند، باز هم اجازه انتشار علوم صحيح نبوى را به ايشان ندادند. نمونه آن برخورد آنها با امام حسن مجتبى عليه السلام بود كه به امر پدر بزرگوار ميان مردم آمد و در مورد بعضى از امور - مانند نماز تراويح - تذكّر داد، همه با فرياد، مانع سخن گفتن امام مجتبى شدند. (7: ج 3، ص 70)
امامان ديگر نيز همينگونه در مظلومين زندگى گذراندند. به تعبير جناب دعبل خزاعى كه در محضر حضرت رضا عليه السلام خواند:
مُشَرَّدون نُفوا عن عُقرِ دارِهِمُكأنّهم قد جَنَوْا ما ليس يُغتَفَرُ
(9: ج 49، ص 242)
گفت و گوى عمّار ياسر با يكى از شخصيتهاى مشهور صدر اسلام كه علىرغم ادّعاهاى فراوان، حتّى حكم تيمّم را از پيامبر نياموخته بود، معروف است، كه وقتى عمار، آيه «فتيمّموا صعيدا طيبا» (نساء (۳) / ۴۳) را برايش خواند، او پاسخ داد: نمىدانستم چنين آيهاى در قرآن هست! (9: ج 30، ص 667)
نكته بسيار مهم اين است كه با وجود اين مشكل، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله - كه اين وضع را پيشبينى كرده بود - تمام علوم را به صورت جمعى جملى ياد داده بود. لذا در حجة الوداع فرمود:
يا ايها الناس! و اللَّه ما من شىء يقرّبكم من الجنة و يباعدكم من النار، الّا و قد أمرتكم به و ما من شىء يقرّبكم من النار و يباعدكم من الجنّة إلّا و قد نهيتكم عنه. (۸: ج ۲، ص ۷۴)