چرا «الف لام ميم» گفت و «الف باء جيم» نگفت؟ چرا اوّل سوره ق، «لام و القرآن المجيد» نياورد؟ چرا نگفت: «جيم و القلم»؟ هريك از اين پرسشها، حرفها و رمزها و كليدهايى دارد كه وقتى در دست كسى بود، مطالبى مىفهمد. امام باقر عليه السلام فرمود:
انّ فى حروف القرآن المقطّعة لعلماً جمّاً. (۹: ج ۵۲، ص ۱۶۰)
 به تعبير امام اميرالمؤمنين عليه السلام: هر كتابى، صِفوه و جوهر و خلاصهاى دارد. صفوه قرآن، حروف تهجّى است. (۹: ج ۸۸، ص ۹)
 اسم اعظم خدا، از همين حروف تشكيل مىشود. البته علم آن در دست پيامبر و امام است. امام باقر عليه السلام فرمود:
الم، و كلّ حرف فى القرآن مقطّعة من حروف اسم اللَّه الأعظم الّذى يؤلّفه الرّسول و الامام، فيدعو به فيجاب. (۹: ج ۲۴، ص ۳۵۱)
 اسم اعظم از همين حروف استخراج مىشود، امّا به دست چه كسانى؟ به دست پيامبر و امام، كه امّ الكتاب نزد آنهاست. مدّعيان عرفان كه اهل حقيقت نيستند، رهِ افسانه زدند. خضر و الياس را كه وجود خارجى دارند، جنبه بسط و قبض سالك مىدانند. حضرت مهدى را كه فرزند امام عسكرى عليهما السلام است، معناى نوعى ملكوتى مىدانند و ظهور حضرتش را به تجلّى شيخ در دل سالك تأويل مىكنند.
 اسم اعظم لفظى خدا، از همين حروف و شامل 73 حرف است و در برخى از ادعيه به آن اشاراتى شده است، مثلاً در برخى دعاها آمده است: «يا حمعسق»، «يا كهيعص». (9: ج 88، ص 9)
 در اينجا ميدانى براى بافندگىِ بافندگان باز شده است. ولى بيش از آنچه در روايات معتبر آمده، نمىتوان سخن گفت. در حديثى از امام صادق عليه السلام حروف مقطّعه تفسير شده است. براساس آن، «الم» در صدر دو سوره - گرچه ظاهراً تكرار مىنمايد - معانى مختلف دارد. مىفرمايد: