انّه هو يبدىء و يعيد. (بروج (۸۵) / ۱۳)
خداوند، اشياء را آغاز مىكند، بلامادّه سابقه، ولو مادّه ماهوى يا اعيان ثابته مستجنّه در ذات ربوبى. تمام مقدّراتى را كه لازم است تا من كارى انجام دهم - مثلاً بالاى منبر بروم - خداوند، يك مرتبه ابداع امر مىكند (ابداع با عين)، يعنى يك مطلب را بدء مىكند، بدون مادّه سابقه. و هر وقت ارادهاش تعلّق گرفت، تمام آنها را بر هم مىزند و يك امر ديگر پديد مىآورد. بداء خدا هر لحظه در يك شأن است.
كنه بداء، اختياريت كامل غيرمتناهى شديد در لايتناهيّت خداست، يعنى معدوم را وجود دادن و موجود را معدوم كردن، كه با اين تغيير در مخلوق (ايجاد اعدام)، هيچ تغييرى در او پديد نمىآيد. خداوند متعال درعين اين كه مثبت و باسط و مُبدىء و محيى است، نافى و قابض و معيد و مميت نيز هست كه تمام اينها به حرّيت خداوند برمىگردد. عبوديت معصومان - كه كاملترين عارفان باللَّه هستند - نسبت به خدا در بداء ظاهر مىشود، چنان كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
لولا آية فى كتاب اللَّه، لأخبرتكم بما كان و بما يكون و بما هو كائن الى يوم القيامة. و هو هذه الآية: «يمحو اللَّه ما يشاء و يثبت و عندهام الكتاب» (۹: ج ۴، ص ۹۷)
به همين دليل است كه در روايت آمده است: «ما عبداللَّه عزوجل بمثل البداء» (۹: ج ۴، ص ۱۰۷) امام رضا عليه السلام در مناظره خود با سليمان مروزى متكلّم خراسانى، چندين آيه از قرآن را كه دلالت بر بداء دارد، بيان مىفرمايد. (5: ص 441) امام باقر عليه السلام، ارتباط ميان بداء با ليلة القدر را به خوبى تبيين مىكند. (9: ج 4، ص 102) البتّه بداء به معناى علم جديد خدا - كه پيشتر فاقد آن باشد - نيست. (6: ج 1، ص 69) بلكه به معناى محو رأى ثابت شده است و اثباتِ رأيى كه تاكنون نبوده است. (8: ج 1، ص 146) قصه حضرت عيسى عليه السلام با نوعروس و حكايت حضرت داوود عليه السلام با جوان تازه داماد، نمونههايى از بداء در امّتهاى پيشين است. (9: ج 4، ص 94)