از سوى ديگر، بايد دانست كه برخلاف كلام فلاسفه - كه قدر را بعد از قضا مىگويند - براساس روايات، اوّل قدر است، پس از آن قضا، و آنگاه امضاى قضا. (8: ج 4، ص 159) همهچيز براساس قَدَر است، يعنى اندازهگيرى. در قرآن مىفرمايد:
انّا كلّ شىء خلقناه بقدر. (قمر (۵۴) / ۴۹)
حتّى وقتى قَدَر به قضا برسد، هنوز امكان بداء دارد. امام صادق عليه السلام فرمود:
الدعاء يردّ القضاء، بعد ما اُبرم إبراماً. (۸: ج ۲، ص ۴۷۰)
ولى وقتى به مرحله امضاء رسيد - يعنى اجراء شد - ديگر بداء در آن راه ندارد. امام كاظم عليه السلام فرمود:
فاذا وقع القضاء بالإمضاء، فلا بداء. (۸: ج ۱، ص ۱۴۸-۱۴۹)
اين باب از علوم و معارف توحيدى، نه در توراتِ فعلى موجود است، نه در كتب عرفانى بشرى.
3- قرآن و عوالم مختلف
يك وجه ديگر از علوم نورانى حجازى، علم به عوالم سابقه است، مانند عوالم ملكوت، انوار، ارواح، اشباح، ذرّ، ميثاق و حجب نورانيه. علاوه بر اين، عوالم ملائك هم وجود دارد كه خودش چند قسم است. در ظاهر قرآن دارد: «جاعل الملائكة رسلا». (فاطر (۳۵) / ۱) باطن قرآن در روايات كتاب التوحيد بحارالانوار و نيز كتاب اسماء و العالم آن آمده است. طبيعياتى كه قرآن بيان كرده، همان حقايقى است كه تحت الشعاع طبيعيات يونان بود و بعدها دانشمندان فرنگى مانند كپلر و مانند او، اساس علم هيئت قديم را به هم ريختند. پيش از آن، برخى از مفسّران - بر مبناى طبيعيات يونانى - مىگفتند: ادلّه نقليه با عقليه سازگار نيست، لذا قرآن را تأويل مىكردند. مثلاً وقتى قرآن مىفرمود:
«فلا اُقسم بربّ المشارق و المغارب». (معارج (۷۰) / ۴۰)