پژوهشى در باب ناسخ و منسوخ‏ - صفحه 35

مورّخ دانشمند هشام بن محمّد كلبى ( - 204 ق) است. او در كتاب الأصنام خود مى‏نويسد كه در روزگار جاهليّت، قريشيان به‏دور خانه كعبه مى‏گشتند و عبارات آهنگين فوق را شعار مى‏دادند. (34: ص 21) پس، حمل به‏صحّت اين افسانه مى‏تواند چنين باشد كه برخى مشركان قريش، كه عادت داشتند در ميان گفتار يا تلاوت پيامبر هياهو كنند، با شنيدن نام بتان خويش، آن عبارات را، كه با قافيه آيات نيز هماهنگ است، به‏دنبال كلام حضرتش بر زبان رانده و گروهى از مستمعان را به‏اشتباه انداخته‏اند. اين حادثه، بعدها دستاويز ملاحده و زنادقه شده، آن را با شاخ و برگ فراوان به‏خورد مورّخان و محدّثان داده‏اند.
علاوه بر چهار آيه پيش‏گفته، در دو آيه ديگر قرآن، اگرچه واژه‏هاى مشتقّ از ريشه «ن س خ» به‏كار نرفته، امّا مى‏توان گفت به‏همين موضوع نسخ اشاره شده‏است:
1 - (و اذا تُتلى‏ عليهم آياتُنا بيّناتٍ قال الذين لايَرجون لِقاءَنَا ائْتِ بقرآنٍ غير هذا أو بَدِّلْه قل مايكون لى أن اُبَدِّلَه مِن تِلقاءِ نفْسى اِن أتَّبِعُ اِلّا مايوحى‏ اِلَىّ ...) (يونس (۱۰) / ۱۵)
2 - (و اذا بَدَّلْنا آيةً مكانَ آيةٍ و اللَّهُ أعلمُ بما يُنَزِّلُ، قالوا اِنَّما أنت مُفتَرٍ بل اكثرهم لايَعلمون) (نحل (۱۶) / ۱۰۱)
در نخستين آيه فوق، بيان مى‏فرمايد كه منكران معاد، به انگيزه بهانه‏جوئى، از پيامبر، آوردن كتابى تازه يا دگرگون ساختن آياتى از قرآن را درخواست مى‏كنند. آنگاه، كلام خدا، تأكيد شديد بر اين نكته مى‏نمايد كه تغيير و تبديل كتاب و احكام الهى، هرگز در توان شخص پيامبر نيست بلكه شأن ويژه پروردگار قانونگزار مى‏باشد.
در دومين آيه نيز، مفهوم «نسخ» را با فعل «تبديل» ياد فرموده و آن را كار خداى بزرگ، و از خصائص نزول تدريجى قرآن، دانسته بيان مى‏دارد كه همان مردم، از روى نادانى، چون آيتى نسخ گردد رسول گرامى را مورد تهمت و مخالفت قرارمى‏دهند.

صفحه از 51