اين درس يا درس فقه، مناسبت دارد.
2 - منسوخ در حكم، منسوخ در تلاوت: نمونه مشهور اين مورد، كه پس از نسخ حكم، تلاوت آن نيز منسوخ شدهباشد، حكمى است كه متون معتبر حديث اهل سنّت از عائشه نقل كردهاند:
كانَ فى ما اُنزِلَ مِنَ القُرآنِ : «عَشرُ رَضَعاتٍ مَعلوماتٍ يُحَرِّمْنَ» ثُمَّ نُسِخْنَ بِ: «خَمسٍ مَعلوماتٍ»
فَتُوُفِّىَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله وَ هُنَّ فى ما يُقْرَأُ مِنَ القُرآن.! (۴۰: ج ۲، ص ۱۰۷۵؛ ۱۷: ج ۲، ص ۲۲۴؛ ۱۰: ج ۳، ص ۴۵۶)
در آنچه از قرآن فروفرستاده شد، اين بود كه: «ده نوبت شيردادن معيّن، سبب مَحرَم شدن (شيردهنده نسبت به شيرخورنده) است.» پس از آن، به: «پنج نوبت معيّن» نسخ گرديد. پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله از دنيا رفت در حاليكه اين آيات هنوز در قرآن خوانده مىشد!
سنّيان پنداشتهاند كه چون اين گفته عائشه، روايت صحيحه است و در قرآن هم، اثرى از اين آيه منسوخه: (عشر رضعات ...) ديده نمىشود؛ پس، يكى از اقسام نسخ، منسوخالحكم و التلاوة، مىباشد.
نكته عجيبتر اين است كه، هماكنون، عبارت آيه ناسخه: (خمس رضعات) نيز در كتاب خدا به چشم نمىخورد! البتّه بهعقيده ايشان، اين يكى، از نوع بعدى يعنى: ثابت الحكم و منسوخة التلاوة مىباشد. امّا معلوم نيست كه اگر به گفته عائشه، اين آيات تا رحلت حضرت پيامبر صلى اللَّه عليه وآله خوانده مىشده؛ چه كسى مجاز بوده تا آنها را از قرآن بردارد و تلاوتشان را نسخ كند!؟
3 - منسوخ در تلاوت، ثابت در حكم: براى اين قسم عجيب، شواهد چندى در كتب اهل سنّت آمده كه اينك، دو نمونه را يادآور مىشويم:
1 - سعيد بن المُسَيِّب گويد: عمر پس از بازگشت از سفر مكّه، بر فراز منبر گفت:
مبادا از بابت آيه «رجم» بههلاكت افتيد؛ ... سوگند به خدا، اگر نبود اينكه مردم