تأملى در آنچه ياد شد، به خوبى گوياى اين نكات است كه اوّلاً قريش متوجّه حقّانيّت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله شده بودند. ثانياً متوجه شدند كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله خريدنى نيست و از سوى ديگر، نمىتوان با تبليغات و تهمتهاى ناروا، اعتبار سخن او را شكست. او نه شاعر است و نه ساحر و نه كاهن. او پيامبر است. خوب با چنين كسى چه بايد كرد؟ بهترين راه آن است كه با او مدارا كنند و منتظر شوند تا ببينند عاقبت كار وى به كجا مىرسد. اگر عرب (=غير قريش) بر ايشان غلبه يافت، پس به دست غير، از او رهايى يافتهاند و نيازى به درگيريهاى داخلى و به اصطلاح برادركشى نيست. و اگر پيامبر صلى اللَّه عليه وآله بر عرب غلبه يافت، پس از وى پادشاهى و عزّت و قدرتِ وى براى هم قبيلهاى هايش خواهد بود، لذا قريش به واسطه او سعادتمندترين همه مردم خواهند شد.
از آن روز به بعد، اين، استراتژىِ قريش شد و دليلِ مداراىِ ايشان با پيامبر صلى اللَّه عليه وآله در طول آن سه سال همين بود. لكن آن روز كه در يوم الدار، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان برادر، جانشين، ولىّ، وصى و وزير خود معين كرد و از همه خواست تا كلام او را بشنوند و اطاعت كنند، اين استراتژى شكسته شد و به بن بست رسيد. لذا از آن روز به بعد، رفتار قريش عوض شد و هر روز كار سختتر و سختتر شد. و اين، همان مخالفتى بود كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از آن خائف بود. لذا همه حرف را نمىگفت و به امر خدا، اكتتامِ وصايت اميرالمؤمنين مىكرد. تا بالاخره امر الاهى نازل شد كه فرمود: فاصدَعْ بِما تُؤمَر و اَعرِض عن المشركين اِنّا كفيناكَ المستهزئين.
2- 4. چهل و سه سالگى و نزول آيات «فاصدَع بما تؤمر» و «اَنذِر عشيرتك الاقربين» و اعلان وصايت و وزارت و خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام
اكثر منابع تاريخى و تفسيرى و حديثى متّفقند كه پس از سه سال دعوتِ پنهانى (يا به تعبير ما: دعوت آشكار و علنى) با نزول آيه فاصدع بما تؤمر و پس از آن: اَنذِر عشيرتك الاقربين، دوره دعوت علنى (يا به تعبير ما: دعوت آشكار به وصايت و