اطيعوا
، قوم خنده كنان برخاستند، در حالى كه از سر استهزاء به حضرت ابوطالب عليه السلام مىگفتند: قَد اَمَرَكَ اَن تسمعَ لابنك و تُطيع.
علاوه بر اين، شكسته شدن استراتژى قريش و آغاز عصر درگيريها و سختيهاى روز افزون، عامل ديگر اين همه خوف و اكتتام بوده است.
2- 5- 2. مسند احمدبن حنبل (ج 1، ص 159) و منابع ديگر:
جَمَعَ رسولُ اللَّه - اَو: دَعا رسولُ اللَّه صلى اللَّه عليه وآله - بنى عبدالمطّلب...ثمَّ قالَ: يا بنى عبدالمطّلب! اِنّى بُعِثْتُ اليكم خاصَّةً و اِلى النّاس عامّة و قد رأيتم من هذا الامر ما رأيتم. فايّكم يبا يعنى على اَن يكون اَخى و صاحبى و وارثى؟
در اين روايت، سخن پيامبر صلى اللَّه عليه وآله صراحت دارد بر آنكه امر اسلام پيش از اين آشكار بوده و مخاطبان كاملاً از آن باخبرند، چنانكه فرمود: وَقَد رأيتم مِن هذا الامر ما رأيتُم.
2- 5- 3. حافظ ابن مردويه با اسنادش آن را روايت كرده و در جمع الجوامع و همچنين كنزالعمّال، (ج 6، ص 401) از او نقل شده است.
عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال: لمّا نزلت هذه الآية (و انذر عشيرتك الاقربين) دعا بنى عبدالمطلب... و قال: يا بنى عبدالمطّلب اِنّى جِئتُكم بِما لم يَجىء به احدٌ قَطُّ، اَدعُوكم اِلى شهادَةِ اَن لا اِله اِلّا اللَّهُ و اِلى اللَّه و اِلى كِتابه. فنَفَروا و تفرَّقوا مثل ذلك، ثم قال لهم وَ مدَّ يده: مَنْ بايَعَنى على ان يكونَ اَخى و صاحبى و وليكم بعدى؟ الحديث
با كمى دقّت روشن است كه اصل بحث پيامبر صلى اللَّه عليه وآله مسأله ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است. و آن بيان كوتاهى كه در باب شهادت به توحيد و درستى كتاب خدا دارد جنبه مقدّماتى دارد. اگر مخاطبان از اصلِ دعوت بى خبر بودند، بلاغت اقتضا مىكرد كه بيش از اين در بابِ رسالت و اسلام سخن بگويند. قرينه ديگر آنكه در وقتى كه مخاطب، همين مقدمه كوتاه را هم بر نمىتابد: فَنَفَروا و تفرَّقوا...، چه جاى طرح اين سؤال است كه: مَن بايَعَنى....؟
آيا جز اين است كه پرسش پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله، استفهامى حقيقى نيست، بلكه