وصيّى و خليفتى فى امّتى و ولىَّ كلّ مؤمنٍ من بعدى؟
در روايت مذكور، قيس مستقيماً به اصلِ مطلب مىپردازد. يعنى آنچه كه در حافظه مردم از يوم الدار ضبط شده و اصل ماجرا را تشكيل مىدهد، بحث وزارت و وصايت و ولايت و خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام است، نه آغاز دعوتِ آشكار به اسلام.
2- 5- 6. ابواسحاق الثعلبى در تفسير خود «الكشف و البيان» از حسينبن محمّدبن حسين نقل كرده است:
«..فقال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله: يا بنى عبدالمطّلب اِنّى اَنا النذيرُ اليكم من اللَّه عَزَّوَجلّ و البشيرُ، فَاَسْلِمُوا و اَطيعُونى تهتَدوا. ثمَّ قال: مَن يُؤاخينى و يوازرنى و يكون وليىّ و وصيّى بعدى و خليفَتى فى اهلى يَقْضى دَينى؟...».1
2- 5- 7. ابواسحاق الثعلبى در كتاب الكشف و البيان از ابو رافع اين حديث را آورده كه:
«..قالَ رسُولُ اللَّه صلى اللَّه عليه وآله: اِنَّ اللَّهَ اَمَرَنى اَن اَنذِر عشيرتى الاَقربين، و اَنتُم عشيرَتى و رَهطى. وَ اِنَّ اللَّه لَمْ يَبْعَثْ نبيّاً اِلّا جَعَلَ لَهُ مِن اَهلِهِ اَخاً و وزيراً و وارثاً و وصيّاً و خليفة في اَهْلِهِ، فَأَيّكُم يَقُومُ فيُبايُعنى على اَنَّه اَخى و وزيرى و وصيّى و يكونُ مِنّى بمنزلة هارون من مُوسى اِلّا اَنَّهُ لا نبىَّ بَعدى؟»
دو روايت ياد شده، به روشنى گوياى آن است كه موضوع بحث يوم الدار، آشكار كردن امر وزارت و وصايت اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است، نه چيز ديگر. مىبينيم كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله آن را به عنوان ادامه سنّتى الاهى كه در مورد همه انبياء جارى بوده است، اعلام مىنمايند تا جاى هيچ شكّى نماند كه اين امر، امرى الاهى و به فرمانِ خداوند است و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله موظّفند تا آن را به انجام رسانند كه به انجام هم رساندند.
1.الفاظ و لحن و ادبياتى كه در اين جا به كار رفته، مقايسه شود با آنچه كه در واقعه غدير به گزارش جابربن عبداللَّه انصارى به كار رفته است: «...ايّها لناس! اَنا البشير و اَنا النذير و اَنا النبىُّ الاُمّى،...اِسمَعُوا لِما آمُرُكُم به و اَطيعُوهُ...تُم اَخذَبِيَد اميرالمؤمنين عليه السلام فقال: معاشر النّاس هذا مَولى المؤمنين و قاتلٌ الكافرين و حجة اللَّه على العالمين...(۶۴: ص ۷۷ - ۷۸)