در آيه شريفه دارند با تمام توان خويش از اعتقاد به ظاهر آيه مىگريزند.
6-3- وى در بيان اشكال به ظاهر آيه مىگويد: حكمت عهد و ميثاق در عالم ذرّ در آيه به اين صورت بيان شده است كه انسانها در قيامت نگويند ما از اين امر غافل بوديم. حال اگر اقرار در عالم ذرّ ضرورى بوده است، در قيامت مىتوانند بگويند: «كه چون در عالم ذرّ معرفت ضرورى بود، همه اقرار كردند و پيمان بستند، امّا در اين دنيا از اين معرفت ضرورى خبرى نبود و ما چارهاى جز استدلال نداشتيم، پس برخى از ما با استدلال به واقع رسيدند و شمارى به خطا رفتند.» در اين صورت ديگر حجّت خلق بر خدا تمام خواهد بود.
سپس در پاسخ اين اشكال مىگويد: ما قبول داريم كه اقرار - با توجه به معرفت - ضرورى بوده است. اما اينكه انسانها در دنيا به آراء و نتايج استدلالهايشان واگذاشته شوند، مورد قبول نيست؛ زيرا معرفت استدلالى در دنيا نيز به معارف ضرورى باز مىگردد.
6-4- ايشان در ادامه مىنويسد:
و أمّا على اعتقاد أنّ التكليف بالإقرار إنّما هو في العالم الأوّل، وبه تقوم الحجّة على العباد دون الثاني، و انّما وقع التكليف الثانى موكّداً وكاشفاً - عنه كما يشهد له بعض الأخبار فالحجّة على العباد قائمة بلاتكلّف. و بذلك يندفع المحظور الموجب لصرف كلّ من الآية والحديث عن الظاهر منهما. والله أعلم. (16: ج 1، ص 46)
اگر معتقد شويم كه تكليف به اقرار، در عالم اوّل بوده است نه در عالم دوم؛ و با همان تكليف، حجّت بر بندگان تمام شده است؛ و تكليف دوم در دنيا براى تأكيد و روشن كردن تكليف اول مىباشد. - چنان كه برخى از روايات هم بر اين مطلب دلالت دارد.- آنگاه حجّت بر خلق، بدون هيچ زحمت و تكلّفى تمام است. در اين صورت، اشكالى كه موجب رفع يد از ظاهر آيه شريفه و روايات بود، از بين مىرود. و خداوند داناتر است.