7-4- پس نظر شيخ طريحى در «مجمع البحرين» آن است كه انسان پيش از اين عالم، در عالمى ديگر وجود داشته و خداوند متعال، همين انسان را از امورى كه بايد به آنها اعتقاد پيدا كند، به صورت خيلى روشن آگاه كرده است. بعد او را بر اقرار و اعتقاد به آن امور مكلّف ساخته است. خداوند با همين تكليف، حجّت را بر آنان تمام كرده و جاى هيچ سؤال و شبههاى براى آنها باقى نگذاشته است.
يعنى اگر خداوند متعال، انسان را از همان دنيا به بهشت يا جهنم مىبرد، هيچ مشكلى پديدنمى آمد. امّا با وجود اين، او را دوباره در اين دنيا آورده است تا حجّت را به صورتى روشنتر و محكمتر براى او تمام كند.
به نظر مىرسد شبهه اساسى در وجود عالم ذرّ، از نظر مرحوم طريحى، تنها شبهه معرفت و اتمام حجّت بوده است، اما شبهه تناسخ و مانند آن - كه شيخ مفيد مطرح كرده - براى او اهميّتى ندارد.
7. محمد بن شيخ على لاهيجى (م 1088 يا 1098 ه.ق)
7-1- يشان در تفسير آيه ذر مىگويد:
«من ظهورهم» بدل بعض است از «من بنى آدم». و «من بنى آدم»كهُمبدّلِ منه است، در حكم ساقط است. و آيه به اين تقدير است كه:
«و إذ أخذ ربّك من ظهور بنى آدم»، يعنى ياد كن چون بيرون آورد پروردگار تو، از پشتهاى فرزندان آدم، يعنى از اصلاب ايشان «ذرّيّتهم»نسل ايشان را. و اين آوردن نسل بنى آدم از ظهور و اصلاب ايشان وقتى شد كه همه در صلب آدم بودند پس حقّ تعالى ذرّيّات بنى آدم را - كه في الحقيقة ذريّت آدماند از اصلاب ايشان - از صلب آدم بيرون آورد. و از اين كه حق تعالى فرموده باشد كه ذريّات بنى آدم را پروردگار عالم از پشتهاى ايشان برآورده، منافات ندارد كه اين اخراج از صلب آدم واقع شده باشد و عدم ذكر آدم به جهت آن است كه بر همگان معلوم است كه آدم، منشأ جميع ذرّيات و مجمل اين مفصّلات است.
و پروردگار عالميان اين ذريّات را ازَظهر آدم به صورت مورچگان بيرون آورد، و