اول - نيز كه به الهام حاصل مىشود - معرفت اطلاق مىشود. توقيفى بودنِ معرفت خدا هم به اطلاق قابل پذيرش نيست، زيرا در معرفت ابتدايى - كه در عالم ارواح يا ذرّ براى انسانها حاصل شده است - وساطت به معناى ارسال رسولان وجود ندارد؛ زيرا ثبوت رسالت رسولان براى بندگان، متوقف بر معرفت آنها نسبت به خداى تعالى است.
12-3-2- اين كه حصول معرفت خداى تعالى در دنيا به شرط خروج از عالم طبيعت است، جاى بحث و تامّل دارد؛ زيرا انسان در همين دنيا و با وجود حجاب تن، موظّف به عبادت خداى تعالى گرديده است. و روشن است كه عبادت بدون حصول معرفت بى معنا است. البته چون بندگان به عبادت خودِ خدا مكلّف شدهاند، پس معرفت هم بايد به خوداو حاصل گردد، نه به آيات و علاماتى كه آيه و علامت بودنشان براى خدا نيز، متوقّف بر معرفت خداست.
13. سيد نعمت اللَّه جزائرى (م 1122ه.ق)
13-1. ايشان درباره عالم ذرّ مىنويسد:
من تتبّع الأخبار الواردة في هذا الباب، وجدها ممّا تزيد على خمس مأة حديث، وفيها الصحاح والحسان والموثّقات. والعجب أنّ أجلاّء أصحابنا رضوان اللَّه عليهم مثل شيخنا المفيد وسيّدنا المرتضى وأمين الاسلام طبرسى، كيف أنكروه وأوّلوا الأخبار الواردة فيه، مع أنّها لاتقبل التأويل. (6: ج 2، ص 184)
كسى كه در رواياتِ وارد شده در اين باره تتبع كند، آنها را افزونتر از پانصد حديث مىيابد كه در ميان آنها احاديث صحيح، حسن و موثق وجود دارد. جاى تعجب است از بزرگان اصحاب ما - همچون شيخ مفيد، سيد مرتضى و امين الاسلام طبرسى - كه چگونه منكر آن گرديده و احاديثى را كه در اين باره وارد شده، تأويل كردهاند، در حالى كه آنها تأويلپذير نيستند.
13-2- ايشان در جاى ديگر، آيه شريفه را به معناى ظاهرى آن حمل كرده و