بودهاند، دراين دنيا نيز خواهند آمد.
3. ملاصدراى شيرازى (م 1050ه.ق)
3-1- ايشان بحث اخراج ذرّيّه حضرت آدم عليه السلام از صلب او به صورت ذرّ را بحثى بسيار عميق و دور از دسترس ذهنهاى عادّى دانسته و به بررسى برخى از تفسيرهاى ارائه شده در معناى خطاب الاهى نسبت به معدوم پرداخته است.
به عقيده او، چون معتزله معدومات و ماهيّات را از ازل ثابت مىدانند، پس از نظر آنها، ماهيّات و ذرّىّه معدوم مورد خطاب قرار گرفتهاند.
برخى از معتزله نيز به ثبوت علمى ماهيّات در ازل اعتقاد دارند و در نتيجه قائلند كه ماهيّات، در مرتبه علمى مورد خطاب واقع شدهاند.
ايشان اين دو توجيه را نمىپذيرد و معقتد است كه معدوم، هيچ گونه ثبوتى ندارد.
وى همچنين از قول برخى حكما نقل مىكند كه ايشان به قدم ارواح و يا تقدّم دو هزار ساله ارواح بر ابدان قائل هستند ومنظور از خطاب به ذريّه را خطاب به ارواح دانستهاند.
او اين قول را نيز مردود مىداند و تأكيد مىكند كه ادلّه عقلى بر بطلان تقدّم نفوس بشرى بر ابدان دلالت دارند.
همچنين نظر گروه ديگرى را مطرح مىكند كه منظور از ذريّه را ارواح كليّه و اجرام كليه دانستهاند.
3-2- ملاصدرا در نهايت، پس از ذكر توجيهها و تفسيرهاى يادشده، نظر خويش را به اين صورت بيان مىكند:
إنّ الخطاب بقوله تعالى: «ألست بربّكم» في أخذ الميثاق، كان لحقيقة الانسان الموجودة في العالم الإلهي والصقع الربوبي، فإنّ لكلّ نوع طبيعىّ حقيقة عقليّة وصورة مفارقة ومثالاً نوريّاً في عالم الحقائق العقليّة والمُثُل الإلهيّة، هي