صور ما في علم الله عند الحكماء الربّانييّن والعرفاء الأقدسين، وهم كانوا يسمّونها بأرباب الأنواع، زعماً منهم أنّ كلاًّ منها ملك مؤكّل بإذن اللّه،يحفظ باقى أشخاص ذلك النوع الّذي هو صورتها عند الله في عالم الصور المفارقة والمُثُل النوريّة العقليّة، ونسبته إليها نسبة الأصل إلى الفروع ونسبة النور إلى الأظلال. (11: ج 2، ص 243)
خطاب در آيه «ألست بربّكم» در اخذ ميثاق، متوجّه حقيقت انسان است كه در عالم عقلى و اقليم ربوبى موجود است، زيرا هر نوع طبيعى را حقيقتى عقلى و صورتى مجرّد و مثالى نورى در عالم حقايق عقلى و مثالهاى الهى وجود دارد كه آن حقايق صورتهاى موجودات در علم خداوند متعال هستند. اين اعتقاد حكماى ربانى و عارفان متقدم است. آنان اين صورتها را أرباب مىناميدند، به عقيده اينها هر يك از اين صورتها فرشتهاى است كه از سوى خداى تعالى براى محافظت افراد ديگر اين نوع - كه او صورت آنها در عالم صورتهاى مجرّد و مثالهاى نورى عقلى است - موكّل شده است. و نسبت آن صورت نورى به افراد ديگر، مانند نسبت ريشه به شاخهها و نور به سايهها است.
3-3- او پس از طرح مباحث ديگرى در اين رابطه، در نهايت مىنويسد:
فقد انكشف لك أنّ لأفراد البشر قبل ورودهم إلى الدنيا هويّات عقليّة مستخرجة من ظهر أبيهم العقلى، فتجلّى الله عليهم قبل و جودهم و ربّاهم، و شاهدوه بلاهمّ، و سمعوا خطابه و أجابوه، إقراراً بوحدانيّته وربوبيّته في نشأة سابقة على هذه النشأة لهم. (11: ج 2، ص 245)
پس برشما روشن گرديد كه براى افراد انسانها پيش از اين دنيا حقايقى عقلى است كه از پشت پدر عقلى شان خارج شدهاند. خداوند بر آنها پيش از وجودشان تجلى كرده و آنها را تربيت مىكند. آنها خدا را به اضطرار ديدند، نداى او را شنيدند و با اقرار به وحدانيت و ربوبيتاش در عالمى پيش از اين عالم، اجابتاش كردند.