3-4- ملاصدرا در «اسفار»، عالم ذرّ را بر مُثُل افلاطونى تطبيق مىكند۱ ] و مىنويسد:
إنّ لكلّ نوع من الأنواع الجسمانيّة فرداً كاملاً تامّاً في عالم الإبداع، هو الأصل والمبدء. و سائر أفراد النوع فروع ومعاليل و آثار له. و ذلك لتمامه وكماله لايفتقر إلى مادّة و لا إلى محلّ متعلّق به، بخلاف هذه؛ فانّها لضعفها ونقصها مفتقرة إلى مادّه في ذاتها أو في فعلها. (12: ج 2، ص62)
براى هر نوعى از انواع جسمانى، فردى كامل و تامّ در عالم مجرّدات وجود دارد كه ريشه و مبدء است و افراد ديگر آن نوع، شاخه و معلول و آثار آن هستند.به خاطر آن كه آن فرد، تامّ و كامل است و به مادّه و محلّى احتياج ندارد تا بدان تعلّق يابد؛ بر خلاف افراد ديگر كه به خاطر ضعف و نقصان شان، ذاتا يا فعلاً نيازمند مادّهاند.
3-5- نكته قابل تذّكر اين كه: مُثُل افلاطونى - و به تعبير ديگر، عقول عرضى - در كتب فلسفى بحثى دراز دامن دارد. بعضى آن را از اساس باطل دانسته و بعضى براى اثبات آن ادلّهاى اقامه كردهاند كه همان ادلّه توسط برخى ديگر مورد اشكال قرار گرفته است. بلكه درباره عوالم و نشئات وجودى موجودات در فلسفه، بحثهاى فراوانى وجود دارد كه تا كنون هيچ فيلسوفى نتوانسته دليلى محكم و غير قابل خدشه در اين زمينه اقامه كند. مرحوم استاد مطهرى در اين زمينه،ذيل بحث «كثرت و ترتيب قياس اجزاى جهان» از جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم مىنويسد:
آنچه براى ما بالحسّ و العيان ثابت است، عالم طبيعت است. حكما در اصطلاحات خود، آنگاه كه اين عالم را در مقابل ساير عوالم هستى نام مىبرند،
1.از مثل افطاطونى تقريرهاى مختلفى ارائه شده است. در اسفار تقرير ابن سينا، فارابى، محقق فخرى، محقق دوانى و شيخ اشراق را بيان مىكند و اشكالاتى بر آنها وارد مىسازد. آن گاه تقريرى ديگر از مثل افلاطونى ارائه مىكند.[ر.ك: ۱۲: ج ۲، ص ۸۱ ؛ ۷: بخش يكم از جلد دوم، ص ۲۶۷-۴۷۴]. تقرير ايشان نيز دچار اشكالاتى است كه در نهاية الحكمة و تعليقات آن بيان شده است.[۱۵: ج ۲، ص ۳۸۴-۳۹۵